سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر مردمان روزگارى آید که جز سخن چین را ارج ننهند ، و جز بدکار را خوش طبع نخوانند ، و جز با انصاف را ناتوان ندانند . در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آرند ، و بر پیوند با خویشاوند منّت گذارند ، و عبادت را وسیلت بزرگى فروختن بر مردم انگارند . در چنین هنگام کار حکمرانى با مشورت زنان بود ، و امیر بودن از آن کودکان و تدبیر با خواجگان . [نهج البلاغه]

سلام دوستان ارجمند و بزرگوارم:

با نهایت عذر خواهی می خواستم بخاطر سئوال و پرسجوی برخی عزیزان خدمتتون عرض کنم:

کتاب جدید شعر این برادر حقیرتون با نام :

 آن مرد که همسایه چشمان من است

 همین یکی دو روز پیش از زیر چاپ در اومد.

ان شاء الله به زودی خدمت عزیزان آدرس می دم و اگه برام مهیا شد خدمتتون می فرستم...این کتاب رو انتشارات کعبه دل قم چاپ کرده ...از همین الان بخاطر کم و کسری هاش ازتون عذر می خوام و مشتاق شنیدن انتقادات و رفع ایراداتم هستم ....راستی لازم نیست برای شعر گفتن شاعر باشین ...کافیه عاشق باشین ....دست مهربونتون رو می فشارم ...یا علی



مهدی صفی یاری ::: چهارشنبه 87/11/30::: ساعت 11:56 عصر نظرات دیگران: نظر

ازش می پرسم چه مرگته ؟

می گه بمیر ... نپرس..و ساکت باش

 بذار صدای زوزه های باد رو بشنوم...

.

.

.

 

از بس ساکت شدم

یادم رفت بپرسم

بادبادک...کی نخ ات رو پاره کرده؟



مهدی صفی یاری ::: چهارشنبه 87/11/30::: ساعت 1:38 صبح نظرات دیگران: نظر

در یک شب بی کلام ..گم شد دل من

در اول یک سلام ...گم شد دل من

تا حرف تو شد شلوغ شد دور و برم

یک لحظه در ازدحام ...گم شد دل من



مهدی صفی یاری ::: یکشنبه 87/11/20::: ساعت 5:18 عصر نظرات دیگران: نظر

کاشکی شادیمان غم نشود

دلمان خیمه ماتم نشود

عشق ای عشق الهی هرگز

سایه ات از سرمان کم نشود



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 87/11/7::: ساعت 4:34 عصر نظرات دیگران: نظر

یادم بده

ساعتم را ...

برای کدام جمعه کوک کنم...

آمدنت را ...

ثانیه ها فریاد می زنند ..

یک روز

که آخر هفته است ...

و تو ای آخرین مسافر

یک بار برای خدا ...

به ساعتت نگاه کن ...

فردا جمعه است ...

آهای ثانیه دوازدهم

چند دقیقه قبل

خواب دیدم فردا ساعتم زنگ می خورد



مهدی صفی یاری ::: جمعه 87/11/4::: ساعت 12:59 صبح نظرات دیگران: نظر