چه بر سرت آمد عاشورا
چه
شد ؟چرا فراموش شدي به همين آساني ؟مگر کم تشنگي کشيدند بچه هاي حسين ؟مگر
بريدن گلوي علي اصغر با تير کين نامردان روزگارش بس نبود؟مگر اميد نا اميد
عباس پسر علي کم بود؟مگر خميده شدن پشت برادري آسماني پيش چشم برادرش بس
نبود؟
فرات
،چرا ما فراموش کرديم دست هاي بريده عباس و سر به نيزه آويخته حسين نوه ي
پيامبر را ؟؟؟چرا به ياد نمي آوريم وقتي رقيه سر پدر ، در تشت ديد چه
حالتي شد ؟؟چرا به يادنمي آوريم زينب به خاطر امروز ما صبر کرد و دم
نزد؟؟؟؟
اي آسمان ،تو شاهد باش که ما ،ما که ادعاي روشنفکري مي کنيم نگه نداشتيم حرمت مظلوم ترين فرد جهان را.
اي فرات تو شاهد باش؛که ما از نسل يزيديم نه حسين !!!!!
حسين براي ما بيگانه است
چون اگر نبود
آتش نميزديم پزچمش را
و هلهله نمي کرديم در روز مصيبتش
و از همه بد تر
سکوت نمي کرديم در برابر اين بي احترامي ها و ناسپاسي ها
حسين جان حساب مارا جدا بدان آقا
ما را از ليست مهديت خط بزن
ما روشنفکريم آقا
ما آنقدر بي شرم شديم که اگر مهدي هم بيايد
برايش ادعاي روشنفکري کنيم
بگو آقاجان
مهدي نيايد
ما خودمان راه را بلديم