آقا مهدي عزيز
سلام و سپاس از محبت و دعوتتان .
نمي دانم چرا ياد اين شعر سهراب افتادم :
بام را بر افکن و بتاب ،که خرمن تيرگي اينجاست.
ديري است که خويش را رنجانده ايم و روزن آشتي بسته است.
دوست من!هستي ترس انگيز است.
يا همان شعر در قير شب اش :
ديرگاهي است در اين تنهايي
رنگ خاموشي در طرح لب است.
بانگي از دور مرا مي خواند
ليک پاهايم در قير شب است.
نفس آدمها
سر بسر افسرده است.
روزگاري است در اين گوشه ي پژمرده هوا
هر نشاطي مرده است .
دير گاهي است که چون من همه را
رنگ خاموشي در طرح لب است.
جنبشي نيست در اين خاموشي
دست ها ،پاها در قير شب است .
سپاس از اين نگاه انديشمند و نلنگر قلم استوارتان .
چرخش قلم تان همواره استوار .