• وبلاگ : پري براي پريدن
  • يادداشت : به بهانه فاطميه
  • نظرات : 4 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    نقل مي کنن يه بنده خدايي هميشه زيارت عاشورا که مي خونده با خودش مي گفته کاش من هم روز عاشورا بودم و در رکاب حضرت جانفشاني مي کردم. يه شب تو خواب مي بينه که ظهر روز عاشوراست و امام حسين عليه السلام مي خوان نماز بخونن و قرار مي شه اين بنده خدا جلوي امام حسين بايسته و ايشون رو از آماج حملات و تير دشمنان حفظ کنه. خلاصه امام نماز رو مي بندن و اولين تيري به سمت امام مياد، طرف با وجود تمام عشقي که به امامش داشت ناخودآگاه خودشو کنار مي کشه و تير به بدن امام اصابت مي کنه!
    ترس منم از اينه که با اين همه ادعا!! آيا تو ميدون عمل مي تونم سر حرفم وايستم يا اين حرقا فقط برا وقت رفاه و امنيتمه؟!؟!؟!!!
    يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علي دينک