• وبلاگ : پري براي پريدن
  • يادداشت : خدا چه مي پوشد؟ چه مي خورد؟
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهزيار 

    به نام خدا

    الهي العفو

    سلام عمو مهدي

    مردي گفت: خدايا با من حرف بزن.و پرنده اي شروع به آواز خواندن کرد ولي مرد متوجه نشد،مرد فرياد زد خدايا بامن حرف بزن و رعد وبرقي در آسمان به صدا در آمد ولي مرد نفهميد. مرد به اطراف نگاه کرد و گفت خدايا بگذار ببينمت و ستاره اي پرسو درخشيد. مرد متوجه نشد . سپس مرد فرياد زد خدايا به من معجزه اي نشان بده وزندگي متولد شد ولي مرد نفهميد.مرد با نااميدي گريه کرد و گفت: خدايا مرا لمس کن، و بگذار بدانم که اينجايي. در نتيجه خدا پايين آمد و مرد را لمس کرد ولي مرد پروانه را با دستانش از خود دور کرد و رفت.