گنجشک به خدا گفت :لانه کوچکي داشتم آرامگاه خستگي ام سر پناه بي کسيم بود،
طوفان تو ان را از من گرفت گجاي دنياي تو را گرفته بود لانه من ،خدا به گنجشک گفت :ماري در راه لانه ات بود و تو خواب بودي باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمين مار پرگشودي ...
موفق باشين...
يا حق...