• وبلاگ : پري براي پريدن
  • يادداشت : شعر ..براي اونهايي كه هنوز....
  • نظرات : 10 خصوصي ، 20 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام

    سلام

    هر کسي دوتاست
    و خدا يکي بود
    و يکي چگونه مي توانست باشد ؟

    هر کسي به اندازه اي که احساسش مي کنند ، هست

    و خدا کسي که احساسش کند ، نداشت

    عظمت ها همواره در جستجوي چشمي است که آنرا ببيند

    خوبي ها همواره نگران که آنرا بفهمد

    و زيبايي همواره تشنه دلي است که به او عشق ورزد

    و قدرت نيازمند کسي است که در برابرش رام گردد

    و غرور در جستجوي غروري است که آنرا بشکند

    و خدا عظيم بود و خوب و زيبا و پراقتدار و مغرور

    اما کسي نداشت

    و خدا آفريدگار بود
    و چگونه مي توانست نيافريند

    زمين را گسترد و آسمانها را برکشيد

    و خدا يکي بود و جز خدا هيچ نبود

    و با نبودن چگونه توانستن بود ؟
    و خدا بود و با او عدم بود
    و عدم گوش نداشت

    حرف هايي است براي گفتن که اگر گوشي نبود ، نمي گوييم

    و حرفهايي است براي نگفتن

    حرف هاي خوب و بزرگ و ماورائي همين هايند

    و سرمايه ي هر کسي به اندازه ي حرف هايي است که براي نگفتن دارد …


    و خدا براي نگفتن حرف هاي بسيار داشت
    درونش از آنها سرشار بود
    و عدم چگونه مي توانست مخاطب او باشد ؟

    و خدا بود و عدم

    جز خدا هيچ نبود

    در نبودن ، نتوانستن بود

    با نبودن نتوان بودن

    و خدا تنها بود
    هر کسي گمشده اي دارد

    و خدا گمشده اي داشت

     <      1   2