گفتم که برایت از دلم بنویسم
از پنجره ی مقابلم بنویسم
تصمیم گرفته ام که امروز غروب
یک نامه برای قاتلم بنویسم
.
.
.
می خواستم که دور سرت شاپرک شوم
خیر سرم....به سنگ غم تو محک شوم
یک لحظه خواب دیدم از این کوچه رفته ای
چیزی نمانده بود که زهر ترک شوم...
مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 87/9/11::: ساعت 7:55 عصر
نظرات دیگران: نظر