سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیک است که حکیم، پیامبر گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

راستش نوشتنم نمی آد ..از بس که ناراحتم ...

از دخترهایی بود که گاها هیئت یکی از دانشگاه ها می اومد و منو اینجوری می شناخت....

سلام آقای .... و زد زیر گریه ..ببخشین تو رو خدا من برام یه مشکلی پش اومده ..تو این شهر غریبم و کسی رو ندارم ...گفتم بیام پیش شما ....و شروع به تعریف کردن ماجرا کرد ...

اون پسره شماره منو از دخترهای دیگه گرفته بود ..تا حالا چندین بار مزاحمم شده بود و ازم می خواست باهاش دوستی برقرار کنم که من زیر بار نمی رفتم ..حتی چند ماه موبایلم رو خاموش نگه داشتم تا یادش بره و دیگه مزاحمم نشه ولی بازم .....پریروز با ماشین اش اومد در دانشگاه و شروع کرد داد زدن بیا سوار شو ..از ترس آبروم و برای اینکه حرفم رو بهش بزنم نشستم تو ماشین و شروع کردم داد زدن که فلان فلان شده چه ته ؟ چیکار داری با من ؟چی از جون من می خوای (( شجاعت از نوع دخترانه !!!!))....این همون پسری بود که تلفنی بارها قربون صدقه ام می رفت و ...یه وقت فهیمدم که زد تو کوچه ی خلوتی و اونقدر با مشت زد تو سر و صورتم که تا حالا بابام تو عمرم یه بار هم اینکار رو با من نکرده بود  ..کیفم رو از دستم کشید و منو پرت کرد بیرون از ماشین ..خدایا موبایلم ...پر از عکس های خانوادگی ام بود ...عکس های تو خوابگاه ..عکس های ....هر چی داد زدم کسی نبود که کمکم کنه ..

شب به ایرانسل ام زنگ زد ...به به چه عکس هایی داری تو موبایلت ..جون می ده برای رفتن تو اینترنت ....بابات هم وقتی این عکس ها رو ببینه که با یه ذره دست کاری به چه روزی در اومده حتما برات اسفند دود می کنه و نیازی نیس برات عروسی بگیره چون تو عکس هایی که من ازت درست می کنم دیگه باید از شوهر دادن تو نا امید بشه .....حالا به من نه می گی ...حالا جواب منو نمیدی ...

بازم گریه امونش نداد..آقای صفی یاری خیلی می ترسم اگه عکس هامو ......چیکار کنم ...دیشب زنگ زد گفت تا فردا صبح یه شارژ ایرنسل می گیری برام ..براش گرفتم گفتم بلکه پس بده موبایلم رو ...اما این پسره خیلی ...تو رو خدا بگین چیکار کنم ....

...

دوستان عزیزم بخصوص خواهرانی که به وبلاگ این برادر کوچیکشون می آن :من تمام سعی ام رو کردم که با کمک خدا و دوستان این خواهر رو کمک کنم و مراحلش داره انجام می شه ..شما هم دعا کنین براش ...اما دو سه نکته رو باید خدمتتون عرض کنم :

*این خواهر پوشش ظاهرش با باطنش یکی نبود ...باطنی خوب و پاک اما ظاهری متفاوت و کمی جلب نظر کننده ...( این تضاد در چند نفر شما وجود داره ؟به نظر شما اگه این خانوم پوشش مناسب تری داشت کسی می تونست تا این حد ازش سوء استفاده کنه ؟)

* این خواهر از ترس قبل از مشورت با بنده حاضر بود بارهای بار تن به خواسته های مادی اون پسر بده ..اما نمی دونست که همه این خواسته های مالی و اخاذی ها مقدمه و تست برای خواسته های غیر شرعی بعدی بوده ...مواظب باشین ..خیلی زیاد ...خدای نکرده اگه اینطور موردی پیش اومد حتما با معتمدی مشورت کنین و کارهای قانونی رو انجام بدین تا هم خودتون از گناه تبرئه بشین و هم قانون بتونه از شما دفاع کنه (( برای کسانی که اینطور جرائمی که مربوط به نوامیس مردمه مرتکب بشن ..__با کامپیوتر ..موبایل ..بلوتوث---تا حد اعدام حکم داده می شه ...*

*چقدر بهتون گفتن اینقدر با موبایل و دوربین  تو محیط های دخترانه ی مشترک عکس و فیلم نگیرین( اصلا گوش می دین؟...)  ..فکر می کنین موبلیلتون رو دزد نمی بره ؟ فکر می کنین موبایلتون هیچ وقت خراب نمی شه ؟ چرا از این روزها نمی ترسین و درس نمی گیرین ...چرا فکر می کنین این حوادث فقط برای مردمه و برای شما پیش نمی آد....خیلی احتیاط کنین ..اجازه ندین تو خوابگاه ها و محیط هایی که حجاب ندارین کسی ازتون عکس و فیلم بگیره حتی اگه خصوصی ترین دوستتون بود ...تا یه روز اینجور آرزوی مرگ نکنین ...

بازم حرف دارم اما دیگه دلم سنگین شد..می دونم خیلی ها فقط می خونن و زود رد می شن و فکر می کنن برای خودشون پیش نمی آد ..والسلام ..تموم شد..

محرم داره می رسه ...*این دختر خانوم بنا بود یه مدت بعد بره کربلا ..نمی دونم چی می شه ..ان شاء الله این بار به دعای امام حسین (ع) مشکل حل بشه و ...گنبدش رو ببینه ....یا علی



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 87/10/2::: ساعت 7:3 عصر نظرات دیگران: نظر