تقدیم به علمدار همه خوبی های عالم ...اباالفضل(ع)
آقا ببخشین شب تولدتون شعرم اینجوریه ....
ای درود خدا به ساحت تان
به قد و قامت قیامت تان
ماه هم پیش تان کم آورده
کوه می لرزد از صلابت تان
همه را کشته راه رفتن تان
همه را کشته این نجابت تان
مثل یک روز روشن است آقا
مهربانی شده است عادت تان
ای سرآغاز تان کرامت محض
با خودم فکر می کنم نهایت تان....
راستی یک سئوال ، با خورشید
از کی آغاز شد رفاقت تان ؟!
تو و خورشید عین هم هستید
در بلندای قد و قامت تان
حیف شد چشم تان زدند آقا
شک نداریم در شهامت تان
من از اینجا به بعد معذورم
کاش می شد گذاشت راحت تان
در لهوف آمده تفاوت داشت
با همه نحوه شهادت تان
تو زیارتگهی و آمده اند
اینهمه تیر به زیارت تان
گرد و خاکی بلند شد آنروز
بر سر پرچم و علامت تان
کاش یک مشت آب می خوردی
آب شد آب از خجالت تان
...
آه ...آقا ...بلند شو آقا
مادری آمده عیادت تان