به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]

این شعر رو یکی دو روز پیش تقدیم به آقا کردم و برای چند تا از دوستانم ارسال کردم . امروز تو جلسه ای برای خودم می خوندنش .جالب بود چون نمی دونستن شعر ناقابل از خودمه...تصمیم گرفتم تو وبلاگ بذارم....برای سلامتی شون صلوات بفرستید.

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم...

یارب بده بر این دل شیدا پر و بالی
هم مثل همیشه بده بر یار جلالی
از فاصله دور چه دلتنگ حبیبم
صد حیف که دور است خراسان شمالی



مهدی صفی یاری ::: شنبه 91/7/22::: ساعت 11:4 عصر نظرات دیگران: 8 نظر