دیروز برای یه کار بانکی دنبال شناسنامه ام می گشتم . وقتی شناسنامه رو پیدا کردم مثل همیشه خواستم یک نگاه کوچیک به عکس اش بندازم ببینم شناسنامه خودمه یا نه.. اما با ابز کردن صفحه اول شناسنامه خود بخود تمام وجودم پر از سئوال شد ...
راستی تا حالا با دیدن شناسنامه دلتون ریخته یانه؟
صفحه اول رو که دیدم یاد تولدم افتادم : مهدی صفی یاری ، شماره شناسنامه 10105، متولد 19تیر 58 برابر نیمه شعبان 1399، صادره بیجار،نام پدرسعید،نام مادرفاطمه ،نام و نام خانودگی مامورثبت محمد رضا قربانپورو ....پدر و مادرم می گن روز نیمه شعبان بدنیا اومدم و به همین خاطر اسمم رو گذاشتن مهدی ( اینه که همیشه از امام زمان (عج) خجالت می کشم و....) ورق می زنم : صفحه دوم شناسنامه ، نام همسر .....از کودکی تا جوونی ام رو در چند ثانیه مرور کردم ...یاد ازدواج و عقد و ...افتادم ..حدود 20 سالم بود که برام دست بالا زدن و منو قاطی مرغها کردن ...هنوز خاطره های خوش اون ایام یادم نرفته ...زیر قسمت نام همسر چند تا جای خالی هست که امیدوارم هیچوقت پر نشه ...( زن ذلیلی به تمام معنا )
تو همون صفحه دوم قسمت نام فرزند: کوثر صفی یاری شماره شناسنامه .......متولد 26/2/80 ...دختر برکت همه خونه هاست ...همون روزی که بدنیا اومد به من پیشنهاد شغل شد و من از فردای همون روز راهی شهر دیکه ای شدم و زن و بچه ام از فرط دلتنگی در ده روزگی کوثر باهام اومدن شهر محل گارم و ساکن شدیم .... هنوز مزه کوچولویی های کوثر زیر زبونمه .. ماشاء الله الان کلاس اوله ...شاگرد اول کلاسه ... دختر مومن و با خداییه و خیلی سئوالهای سخت سخت از سن اش بزرگتر ازم می پرسه...
بگذریم ..ورق ورق ...
وفات :
تاریخ :روز ..ماه ...سال ...
محل وفات : .......نام و نام خانوادگی مامور ثبت فوت : ......امضل و مهر تایید
رفتم تو فکر که این زندگی چقدر کوتاه و خلاصه بود ....خلاصه در چند صفحه ...راستی کی این برپه آخر شناسنامه هامون پر می شه ؟ کجا و چرا؟ چه کسی مامور ثبت مرگ ماست ..این جای امضاء کی پر می شه و برای همیشه شناسنامه من و شما رو می بندن ؟ این فکر از همون لحظه تا الان منو رها نمی کنه ...
الهی و ربی من لی غیرک