دیشب بالاخره بعد از مدتها وارد هیئتی شدم که به اصرار دوستان اون هیئت می بایست خدمتشون می رسیدم ...از ابتدایین روزهای مداحی کردنم سعی کردم وارد هر مجلسی نشم و هر سبکی رو نخونم و تن به هر مدل مداحی ندم ....
توفیق بود که خدمتشون رسیدم ...بالاخره این هم یه جور حس نوکری برای اباعبدالله (ع) بود که من برای اولین بار داشتم تجربه اش می کردم ...خدا ازشون قبول کنه...
مداح هیئت که از قضا همیشه کلاس مداحی می آد و از بچه های خوب هم هستش و من هم بهش علاقه زیادی دارم چند بار عذرخواهی کرد و بعنوان درس پس دادن به بنده شروع کرد به خوندن(گرچه من اینجور درسی رو تا حالا نه خودم گذرونده بودم و نه تدریس کرده بودم)...بعد هم با اعلام آغاز برنامه هروله ، بچه ها رو دعوت کرد جلو ...بیایید که هروله جلوه ی عینی عشق به اباعبدالله هستش....
شروع شد...
یکی از بچه های دیگه ی کلاس مداحی هم همزمان با ایشون داشت (به قول خودش) حسین حسین می گفت و مهدی هم داشت ذکر هروله می خوند...بله ..بچه ها داشتن بالا پایین می پریدن و به قولی درجا می زدن و رو سر و سینه زنان حسین حسین می گفتن و یا داد می زدن و گریه می کردن...
خوب که به بچه های هیئت نگا می کردم می دیدم انگار مست شدن ...بعضی ها لباس ها رو کنده بودن ...کسایی که کمتر تو مجالس دیگه دیده بودم برای اهل بیت (ع) تو حس و حالی رفته باشن ، اونقدر هروله کردن که به حسی مشابه حس گریه و ذکر رسیده بودن...
با خودم فکر می کردم ، همه نگاه های این بچه ها بعد از مراسم به منه...منتظر عکس العمل ام هستن...خدایا من به این بچه ها چی بگم؟
در حالی که خودم صدام گرفته بود و شدیدا خسته بودم موقع دعای آخر چند خط خوندم و دعا....
حالا من موندم و یه عالمه سئوال!!!
هروله...آهنگ به ظاهر (حسین حسین) ولی کاملا شبیه نوار اکسیژن ماشین های مدل بالا و پایین سطح شهر....، من بودم و حس غریب تایید یا انکار...من بودم و احتیاط...من بودم و ....یه جور رقص هیئتی بنام هروله... من بودم و بچه هایی که هنوز نمی دونم این هروله چند نفرشون رو به مکتب صاحب این پرچم ها نزدیک کرده...من بودم و بچه هایی که هنوز خیلی هاشون ظاهرشون به این مدل نوکری نمی خورد... من بودم و این سئوال که تو این مستی هیئتی آیا کسی تو همزمانی ذکر (حسین حسین) که شدیدا به نوار های اکسیژن و دیپ دیپ های خیابونی می زد اصلا متوجه ذکر مداح اصلی می شد یا نه؟...
من بودم و پیام هروله ...که هروله کنید تا دشمن ها از ما بترسن...
شاید من تا حالا اشتباه می کردم ...شاید بناست دشمن از طرز سینه زدن ما بترسه نه از قلم ما ، نه از فکر ما، نه از علم ما، نه از تعهد ما، نه از درک پیام حسین...
دیشب دلم می خواست در عین حالی که خیلی دوسشون دارم از چند تا از بچه های هروله سئوالاتی بپرسم ...شاید یه کم دلم آروم می شد....اینکه مثلا تاثیر هروله روی اخلاقت چیه؟روی پوشش ات، روی نمازت؟
اگه فردا یکی بهت گفت تو هیئت که می ری چی یاد گرفتی چی جواب می دی؟ اگه ازت پرسید شفاعت امام حسین رو با قرآن برام ثابت کن چی می گی، اگه یکی گفت آیات قرآن می گن اموات صدای ما رو نمی شنون ، پس چرا حسین حسین می کنی چی جواب می گی؟اگه ازت پرسیدن کدوم یک از ائمه سگ پروری کردن که تو می خوای سگ شون بشی چی جواب می دی؟ اگه پرسیدن برای رسیدن به خیمه امام حسین (ع) تا حالا با چند نفر از اصحاب الحسین(ع) و زندگی شون و مراحل سیرشون آشنا شدی چی می گی؟
خدایا کمک کن حسین رو اونجوری دوست داشته باشم که دشمنان حسین نمی پسندن...
...خدایا عشق ..شور و شعور ...چقدر پیش هم قشنگن
پی نوشت:
1-در مورد این چند خط نوشته ، هر لحظه حس کنم اعتقاداتم عوض شده و باید اصلاح صورت بدم ، می آم و عذرخواهی می کنم....
2- توصیه می کنم به مداحی های آقای سلحشور و آقای میثم مطیعی بیشتر گوش بدید((گرچه خودم کمتر توفیق گوش کردن دارم)) ... نسل جدیدی از مداحان ولایتی در راه اند...به فضل خدا
3- نظرات برخی دوستان هیئتی رو در این پست که می خونم ، ضمن اینکه از ناراحتی شون ناراحتم ، از همه شون عذر میخوام و مطالبشون رو حذف نمی کنم ...
این مطلب رو هم بخونید http://www.x-shobhe.com/shobhe/4149.html