سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یاد خدا، لذّت دوستداران [ خدا ] است . [امام علی علیه السلام]

گاهی وقت ها اونقدر بین درست و غلط بودن یه کار گیر می کنیم که حتی قیدشو می زنیم ... چقدر سخته وقتی نفهمی الان باید چیکار کنی...

چقدرسخته شنیدن بعضی چیزها ...

 می گفت فلانی من به شما اعتماد کردم ... اون پسر ه دل منو شکوند... از وسط راه همه چیز رو خراب کرد...مذهبی بود، اهل خدا بود... منو اسیر خودش کرد بعدش ...دیگه بی محلی هاش شروع شد.

گفتم خوب آخه خواهرمن چرا شروع کردین... از اول نباید شروع می کردین این ارتباط رو...دو تا نامحرم ...دو تا مجرد!!!!

پیش اومد ... اصلا بنا نبود اینجوری بشه . پسر مذهبی و مومنی بود.اصلا بخاطر همین بهش علاقه مند شدم ... چت شروع ماجرا بود ..بعدش اس ام اس و بعدش تماس تلفنی و...عشق ...عشقی که فکر می کردم دو طرفه است ...اما...

یه روز گفت خانم ... لطفا دیگه تماس نگرین و اس ام اس هم ندین ... من از عاقبت کارمون می ترسم ... این کار گناهه ... و دیگه از اون روز به بعد من موندم و یه غرور شکسته ... و یه دل سر تا پا دیوونه...

راستی بچه های ارزشی کجایین؟؟

یه بار و برای یه لحظه فکر کنیم ...حتی اگه به قیمت تعطیلی وب و خداحافظی با نت هم تموم شد بشه یه بار فکر کنیم ... اگه بناست از وسط راه بر گردیم چرا از اولش اومدیم ... اون برادر ارزشی من هم شاید این متن رو بخونه....و شاید اون خواهری که بخاطر احساسات و اعتمادش باید این خسارت روحی رو تحمل کنه ... کاش اول یادمون می افتاد که شیطان در یک قدمی خداست ... گاهی وقتی یک قدم، فقط یک قدم رو اشتباه بر داریم درست همون چیزی می شه که نباید می شد... اسلام دین منطق و میانه رویه... هیچ کس نمی تونه ادعا کنه به محض برقراری ارتباط جزئی بین دو نامحرم در محیط نت تمام داشته های معنوی دو طرف به باد می ره ...با لحاظ حدود و موازین شرعی می شه ارتباط داشت و در حد ضرورت و در راستای کمک به رشد همدیگه قدم برداشت ... اما گاهی اونقدر این بحث دیوارهای امنیت اخلاقی و حیای دینی رو می شکنه و کنار می زنه که دیگه یادمون می ره کی بودیم ...برای چی اومدیم ... و به کجا داریم می ریم... خواستم یه تلنگر به خودم و به دوستایی که اومدن و این متن رو خوندن زده باشم ...

در عین حالی که عبوس بودن در ارتباطات کار ناپسند و غیر معقولیه اما برهنگی کلامی و ارتباطی بین دو قشر نامحرم باعث گسیختگی تدریجی بافت های معنوی در روح طرفین می شه ... اونوقت باید دختری بمونه با احساسات و غرور شکسته و پسری بمونه با پشیمونی از ایجاد علقه در دل نا محرم ...

یادمون باشه که خیلی از ماها نمی دونیم داریم اسب چموش نفس مون رو تو کدوم پارکینگ می بندیم و شاید یه روز ، دیگه اونی نباشیم که بودیم ... از ارتباطات غیر دینی ..بپرهیزیم... خواهرها لطفا عکس ندن ...صوت ندن ... وب کم روشن نکنن و پسرها هم از خدا و روز حساب بترسن و از پاکی و خلوص و صداقت دخترها بهره بر داری نکنن...

می خوام خیلی چیزها بگم ...می ترسم ... گاهی یه برخورد سرد باعث رنجش و فرار کسایی می شه که با امیدی اومدن برای کسب  یه ذره معرفت ...اومدن صدای خدا رو از گلوی ما ها بشنون ... اومدن تو صفحه ما اسم خدا رو ببینن، اومدن بعد از امتحان همه داشتههای غیر خدایی ، برای یه بار هم شده آدم های خدایی رو امتحان کنن . خدا رو امتحان کنن . اهل بیت رو امتحان کنن .

بیایین نه این امکان و فرصت آسمونی رو از شون بگیریم و نه دینمون رو ازمون بگیرن ... فقط همین

                                                                                                                                    از طرف یه عبد عاصی



مهدی صفی یاری ::: پنج شنبه 87/2/5::: ساعت 11:22 صبح نظرات دیگران: نظر