سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را بجویید و آن را با بردباری و آرامش بیارایید [امام صادق علیه السلام]

می گفت فلانی از حدود یه سال پیش با پسر عمه ام با توافق خانواده هامون قرار ازدواج گذاشتیم . هر دو مون هم همدیگه رو دوست داریم و به هم علاقه مندیم.فقط یه سئوالی دارم ازتون.گفتم بفرمایین.گفت فلانی ما هر دو توی یه شهر درس می خونیم . هر وقت از شهر خودمون می آییم و یا وقتی می خواییم برگردیم شهرمون مثل یه زن و شوهریم . یعنی بدون اینکه به هم محرم باشیم پیش هم می شینیم و ...

چیکار کنم بابام قبول نمی کنه ..هر چی می گم به مادرم که رضایت بابا رو بگیر ما نامزدی کنیم و محرم هم باشیم بابام قبول نمی کنه و می گه نه . عقد و نامزدی وقتی که درسشون تموم شد.یعنی دو سال بعد...

فلانی من چیکار کنم.اینجوری که نمی شه.هر غروب می آد در دانشگاه .عین یه شوهر رسمی با هم می ریم و می گردیم و... تو ماشین عین زن و شوهر...نامحرمی بینمون داره به حداقلش می رسه...من دختر مومنی هستم ...تا حالا با نامحرمی حرف اضافه نزدم و احتیاط می کردم.اما الان چیکار کنم...هر چی باشه درسته که بناست در آینده شوهرم بشه ولی خوب الان که نامحرم با من ..نمی دونم از دست لج بازی بابام به کی پناه ببرم.چرا باید یه پدر اینجوری با ایمان بچه اش بازی کنه ...

دلم بحال این خواهرم سوخت ... می دیدم چطور بخاطر اینکه گناه نکنه ضجه می زنه اما چاره ای نداره ... فقط بخاطر لج بازی یه پدرکه شاید اصلا بویی از خدا نبرده باشه.شاید هم ادعای مذهبی بودن داشته باشه... در هر دو حال عجب پدری که بچه شو داره مثل شمع می سوزونه و آبش می کنه...

خیلی زور زدم که یه جوری کمکشون کنم. فقط سه راه حل وجود داشت: یکی اینکه اینها تا زمان عقد ( یعنی دو سال دیگه که اونهم اصلا معلوم نیست چه اتفاقاتی بناست بیافته ) مراتب احتیاط شرعی رو رعایت کنن که خیلی براشون مشکله .چون دایما همدیگه رو می بینن و با هم همسفر هم هستن.راه دوم اینکه یکی پیدا بشه به این بابای با غیرتش بگه حاجی دخترت رو پر پر نکن.دختر تو نمی خواد گناه کنه .بیا بخاطر خدا یه کم به قیامتت فکر کن.یه جوری ساده قال قضیه رو بکن تا این دو تا کبوتر با رضایت خدا به هم دیگه عشق بورزن( که خود خانوم گفت نه فلانی ..بابام بزرگ طایفه مونه ..کسی نمی تونه از این نصیحت ها بهش بکنه) و راه سوم اینکه این دو تا بدون اذن پدر ( وقتی  یقین پیدا بشه که پدر داره با سرنوشت دختر رشیده اش بازی می کنه و به گناه راغب اش می کنه) خودشون تصمیم بگیرن و متاسفانه بدون اجازه ی ولی ، اقدام به جاری کردن عقد کنن ( که خیلی کار سخت و دل آزاریه)...

راه چارمی هم هست که باید چشماشونو ببندن و مثل خیلی ها دین خدا رو مچاله کنن تو افکارشون و بزنن به طبل بی عاری...که پدر هم دلش خوش باشه بهترین بابای دنیاست .

دعاش کنین خدا به دادش برسه...



مهدی صفی یاری ::: چهارشنبه 87/2/18::: ساعت 2:54 عصر نظرات دیگران: نظر