((بسم رب مهدي آل محمد))
گريه کن...گريه وخون گريه کن، آريکه هر آن مرثيه را خلق شنيده استشما ديده اي آن راو اگر طاقتتان هست،کنون من نفسي روضه ز مقتل بنويسم،و خودت نيز مدد کن که قلم در کف منهم چو عصا در يد موسي بشود چون تپش موج مصيبات بلند است،به گستردگي ساحل نيل است،و اين بحر طويل استوببخشيد که اين مخمل خون، بر تن تبدار حروف استکه اين روضه ي مکشوف لهوف است،عطش بر لب عطشان لغات استو صداي تپش سطر به سطرش همگي موج مزن آب فرات است،و ارباب همه سينه زنان، کشتي آرام نجات است ،ولي حيف که ارباب «قتبل العبرات» است،ولي حيف که ارباب«اسير الکربات» است،ولي حيف هنوزم که هنوز استحسين ابن علي تشنه ي يار استو زني محو تماشاست زبالاي بلندي،الف قامت او دال و همه هستي او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ …»خدايا چه بگويم «که شکستند سبو را و بريدند …»دلت تاب نداردبه خدا با خبرممي گذرم از تپش روضه که خود غرق عزايي،تو خودت کرب و بلايي،قسمت مي دهم آقا به همين روضه که در مجلس ما نيز بيايي،تو کجايي … تو کجايي… .
التماس دعا_يا زهرا(س)