• وبلاگ : پري براي پريدن
  • يادداشت : يك غزل براي فاطميه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم رب مهدي آل محمد

    مادرم همنام احمد پيش توست قائم آل محمد پيش توست

    بر مزارت روز و شب سر ميزنم ناله هاي واي مادر ميزنم

    با دلي خونين و بغضي در گلو در غمت با اشك مي گيرم وضو

    عالمي در انتظارم مانده اند اشكها از ديده ها افشانده اند

    ناگهان با ذوالفقاري در نيام خواهم آمد تا بگيرم انتقام

    من مهدي ام در دست تيغ انتقامم مادر به قبر مخفي ات بادا سلامم

    اي قلب مجروحم كباب از غربت تو باريده اشكم قرنها بر تربت تو

    شب تا سحرها سوختم از سوز داغت بودم چراغ قبر بي شمع و چراغت

    عمري برايت گريه ام چون ابر كردم هم سوختم هم ساختم هم صبر كردم

    ديروز روي گرداند امت يكسر از تو امروز باشد مهدي ات تنها تر از تو

    مادر دلم خون است از بندم رها كن دستي برآور بر ظهور من دعا كن

    يا با ظهورم انتقامت را بگيرم يا در كنار قبر پنهانت بميرم

    مادر بارها شنيدم قاتل تو را كشت اي يار تنهاي علي آخر چرا كشت

    مادر شنيدم بارها از پا فتادي ديدي علي تنها بود باز ايستادي

    قنفذ در آن ساعت به ثاني اقتدا كرد دست ترا از دامن مولا جدا كرد