از هیبت قدکشیده ات می ترسند
از خشم میان دیده ات می ترسند
عباس ، به پهلوانی ات قسم این لشکر
حتی ز سر بریده ات می ترسند ...
تا آمدی خرابه نشین ات شفا گرفت
زخم تمام پیکرخونم دوا گرفت
من نذر کرده ام که بمیرم برای تو
شکر خدا که بالاخره این دعا گرفت...
***
تا گوشواره را کشید دو چشم ام سیاه رفت
بابا ز دخترت به خدا اشک و آه رفت
یا اسب بود...یا یکی از دشمنان تو !!!
از روی پیکرم که زمین خورد راه رفت....
***
یک لحظه دید عمه مرا ، اشکباره شد
داغ مدینه در دل زارش دوباره شد
نامرد سیلی اش دو هدف داشت همزمان
هم گوشواره رفت، هم گوش پاره شد
شکر خدا که بال و پری داده ای مرا
نام و نشان معتبری داده ای مرا
من یک گدای بی سر و پا بودم و شما
یک آبروی مختصری داده ای مرا
اصلا گدا خجالتی اش هیچ خوب نیست
شکر خدا شما جگری داده ای مرا
نان و نوای من همه از روضه شماست
از عشق ، قلب شعله وری داده ای مرا
امسال هم که هیئت تان پا گرفته است
شکر خدا که چشم تری داده ای مرا
من آمدم که گریه کن غربت ات شوم
در گوش جان من خبری داده ای مرا
ای روی نیزه رفته به جان خودت قسم
در روضه مژده سفری داده ای مرا
ذاکر گریز زد به لب چوب خورده ات
شکر خدا که گوش کری داده ای مرا
.
.
. من طاقتم کجاست که گودال می بری؟!!
...اصلا خدا ، عجب جگری داده ای مرا!!!
گر زمزم ات نبود که می خواره می شدیم
گر هیئت ات نبود که آواره می شدیم
ای روی نیزه رفته، بجان خودت قسم
این روضه ها نبود که بیچاره می شدیم
شکر خدا که نوکری ام را قبول کرد
احرام حج دلبری ام را قبول کرد
شکر خدا که هیئتی ام کرده باز هم
نذر و نیاز مادری ام را قبول کرد
شکر خدا که نام مرا هم نوشته اند
یک عمر مشق حیدری ام را قبول کرد
شکر خدا که عاقبتم را به خیر کرد
بی دست و پا و بی سری ام را قبول کرد
شکر خدا که با همه روسیاهی ام
این گریه های آخری ام را قبول کرد
بی بال و پر ، به عکس حرم خیره می شدم
با اینهمه کبوتری ام را قبول کرد
شکر خدا که اول ماه محرمی
ارباب باز نوکری ام را قبول کرد
گرفته یا علی لبهای ما را
ندارد هیچ کس مولای ما را
اگر می شد غزل می گفتم اما
«دوبیتی» بسته دست و پای ما را
.....
من آوای جلی را دوست دارم
دعای «ینجلی »را دوست دارم
«دوبیتی» جا ندارد تا بگویم ...
چقدر آقا علی را دوست دارم
...
خدا نام ولی را برد بالا
پیام ینجلی را برد بالا
تمام دست ها بودند آنجا
ولی دست علی را برد بالا
....
خدایا ذکر مان را یا علی کن
سرود بکرمان را یا علی کن
غم امروز و فردا خوردنی نیست
تمام فکرمان را یا علی کن
....
جهان مثل علی مولا ندارد
علیّ عالی اعلا ندارد
خدا گفتن به او کفر است اما
خدامی داند او همتا ندارد
...
به هر جا رفت دل حرف از علی بود
که قبل از آب و گل حرف از علی بود
از آن روزی که آدم شعر می گفت
مفاعیلن فَعِل حرف ازعلی بود
....
به بام کعبه بانگ یا علی بود
امام بت شکن مولا علی بود
همان بت هم که یک روزی خدا بود
دلش خوش بود یکجا با علی بود
پی نوشت جدی:
کنگره دوبیتی های غدیر در تهران برگزار شد و یه بار دیگه یه کنگره شعر رو عزیزانی برگزار کردن که یحتمل تا حالا تو عمرشون از این کارها نکرده بودن .
خواستم چند تا نکته بگم و از کنار این قضیه رد بشم و برم
1- اشتباه کردم که دعوتتون رو لبیک گفتم 2- اشتباه کردم که در جمع برگزیدگانتون بودم 3- دوستان شاعر خیلی خوبی رو شناختم که همه مثل من فکر کردن و عطای این کنگره رو به لقاش بخشیدن.4- لطفا اگه تخصص یه کاری رو ندارین طرفش نرین.5- هزینه ای که صرف شده بود و خودرویی که اهدا شد و سکه هایی که شهردار محترم داشتن می دادن از چه منبعی بود و چرا؟ 6- کجای عالم برای کنگره سراسری شعر و بین برگزیدگان قرعه کشی راه می اندازن؟ مگه نمره وجود نداره ؟ 7- چرا در برگه ها بجز اسم دو داور بقیه رو نقطه چین گذاشته بودین ؟8- شاعرانی که شعرخوندن بر اساس چه معیاری انتخاب شده بودن؟ واقعا باعث تاسف جامعه شعری ایران بود که اشعاری با اون کیفیت قرائت بشن و شاعران زبر دست و خلاقی که من از نزدیک دیدمشون باید آه حسرت بکشن و از بی تخصصی مسئولین فرهنگی و موسسه نوای نی تحت حمایت شهردای محترم تهران آه حسرت بکشن که چرا باید برای امیرالمومنین , اینجوری کنگره گرفته بشه و چرا اصلا خیلی از شعرهای قرائت شده دو بیتی نبودن ؟9- راستی فکر کردین کسی نفهمید موضوع کنگره بیشتر تبلیغاتی بود نه گرامیداشت شعر غدیر؟10- می ترسم زیاد حرف بزنم متهم بشم به سیاسی کاری، ولی کاش سازمان تبلیغات اسلامی که پرچم اش اونجا فقط بصورت آویزان دیده می شد و هیچ اسمی ازش برده نشد شاهد بود که دارن اونجا فقط از یه دکتر بزرگوار حرف می زنن...حس کردم شاید بعضی ها حق دارن بهمون اینقد ایراد می گیرن.....11- ارتباط بحث کنگره با هتل شهر وابسته به شهرداری تهران و برج میلاد وابسته به شهرداری تهران و سخنران و ......چی بود؟ 12- برای تعجیل در ظهور حضرت حجت (عج) صلوات
کاش در این عید قربان می شدم قربانی ات وای بر من گوسفند از من مقرب تر شده
یکی دو روزه رفتم تو فکر بنر تبلیغاتیی که تو سطح شهر نصب شده... بنرهایی که مربوط به اجرای موسیقی یه خوننده جوان به نام بهروز هستش ...عکس بهروز رو که دیدم گوشم زنگ زد . چشم ام سیاه و سفید شد ....بهروز رپ خون با چفیه ای که دور گردنش پیچونده و اونو کرده عکس تبلیغاتی اجرای موسیقی های خیلی خیلی استانداردش...حسابی همه رو شاد کرده . نمی دونم چی بگم...من که وقت نمی کنم و اهلش هم نبودم و نیستم که برم ببینم ایشون می خواد تو کنسرت اش چی بخونه... شاید من دارم خیلی بد فکر می کنم ... راستی مگه چیه ..خوب بذار چفیه هم بندازن...مگه بعضی آبجی های کاملا با حجاب و بالاشهری مون تو شهرهای بزرگ چند سال پیش بجای روسری چفیه ننداختن؟ محل و موقعیت و مقدار پوشش موهاشون با چفیه خیلی مهم نیست ..اصل اینه که ....؟ کک هیشکی هم نگزید چی بگم والله!!! شاید هم من بی خودی نگرانم...شاید بی خودی فکر می کنم این یه توطئه است ..شاید بی خودی این چیزها رو توهین می دونم...شاید ....شاید...شاید بی خودی یاد شهدا می افتم ... و آخرین شاید....شاید هم بهروز رپ خون، فردا تو کنسرتش به احترام چفیه ای که دور گردنش انداخته یه دفعه به سیم آخر بزنه ( هنگامه پیکار یاران خدا آمد ) رو بخونه ... من از اول بد بین بودم...حق با شماست...مدل تیپ جدید تون مبارک... پی نوشت اول: این مختارنامه هم عجب دلی از شیعه می سوزونه.....امشب خیلی ها برای غریبی حضرت مسلم (ع)سوختن و اشک ریختن....تا چه شود کربلا
چهل روز مانده زمین تب کند
خدا روزمان را چنان شب کند
چهل روز مانده که در قتلگاه
کسی خنده بر اشک زینب کند
.......
چهل روز مانده که غوغا شود
گره از دل عاشقان وا شود
چهل روز مانده که از روی نی
سری مثل خورشید پیدا شود
......
چهل روز مانده به دلواپسی
به روز فراق و غم و بی کسی
...
یقین دارم آقا که عصر دهم
تو به روضه عمه ات می رسی
آهای همسایه های دیوار به دیوار عشق.....
لطفا یه نفر در راه خدا سلام من رو در اولین فرصت به امام رضا (ع) برسونه.....
از دور می بوسمش و ممنونشم...
دور کبوترهایی که دورش می چرخن هم می چرخم...