سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که تو را در پیروی از خدا یاری کند، از نافرمانی او بازدارد و به خشنود ساختن او فرمانت دهد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

کم کم بوی ماه محرم حسینی و صدای وای حسین و واعطشا به گوش می رسه . این شعر رو مجدا در این پست قرار می  دم . التماس دعا دارم .

دارد دوباره حال و هوا فرق می کند
حتی عبور ثانیه ها فرق می کند
این روزها که بغض - دلم را گرفته است
با روزهای قبل چرا فرق می کند؟
این پرچم سیاه ...همین بیرق و علم
حاکی است با همیشه فضا فرق می کند
دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند
حتی سروده شعرا فرق می کند
یک راست می روم سر اصل مصیبت ام
آقای من عزای شما فرق می کند
هر چند کعبه کعبه و بیت الهی است
اما هوای کرببلا فرق می کند
آقا نگیر خرده اگر شور می زنند
عشق تو با همه به خدا فرق می کند
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»
آقا ببخش حال خودم هم عوض شده
این است جای قافیه ها فرق می کند
تا گفت : «یا اُخَیَّ » دلش بی قرار شد
سوز صدا و سوز صدا فرق می کند
بانو نشسته بود و سری روی نیزه بود
اینجا ....غروب با همه جا فرق می کند



مهدی صفی یاری ::: جمعه 91/8/19::: ساعت 8:8 عصر نظرات دیگران: نظر

عید سعید غدیر به همه محبان آل الله (علیهم السلام) مبارک باد. چند دوبیتی رو که از قبل برای مولا سروده بودم تقدیم می کنم. انشالله در محافلی که حضور پیدا می کنید دعا کنید .

گرفته یا علی لبهای ما را
ندارد هیچ کس مولای ما را
اگر می شد غزل می گفتم اما
«دوبیتی» بسته دست و پای ما را
.....
من آوای جلی را دوست دارم
دعای «ینجلی »را دوست دارم
«دوبیتی» جا ندارد تا بگویم ...
چقدر آقا علی را دوست دارم
...
خدا نام ولی را برد بالا
پیام ینجلی را برد بالا
تمام دست ها بودند آنجا
ولی دست علی را برد بالا
....
خدایا ذکر مان را یا علی کن
سرود بکرمان را یا علی کن
غم امروز و فردا خوردنی نیست
تمام فکرمان را یا علی کن
....
جهان مثل علی مولا ندارد
علیّ عالی اعلا ندارد
خدا گفتن به او کفر است اما
خدامی داند او همتا ندارد
...
به هر جا رفت دل حرف از علی بود
که قبل از آب و گل حرف از علی بود
از آن روزی که آدم شعر می گفت
مفاعیلن فَعِل حرف ازعلی بود
....
به بام کعبه بانگ یا علی بود
امام بت شکن مولا علی بود
همان بت هم که یک روزی خدا بود
دلش خوش بود یکجا با علی بود



مهدی صفی یاری ::: پنج شنبه 91/8/11::: ساعت 8:54 صبح نظرات دیگران: نظر

امروز پر از سرور و شادی شده ام
مشمول عطایای جوادی شده ام
صد شکر مسیر من به اینجا افتاد
صد شکر که من گدای هادی شده ام

       میلاد مسعودش مبارک
 



مهدی صفی یاری ::: چهارشنبه 91/8/10::: ساعت 1:44 عصر نظرات دیگران: نظر

کاش امشب تلاطمی باشم
بین دریای مردمی باشم
بین این جمعیت به دور شما
در طوافی ترنمی باشم
آمدم پای بوس تان آقا
زائر شاه هشتمی باشم
آمدم آمدم امام رئوف
در هوای تبسمی باشم
پیش پای کبوتران شما
لااقل مشت گندمی باشم
همه اینجا پناه آوردند
من مدد جوی چندمی باشم؟؟
شاید اصلا دچار یک جوری
مشکلات تکلمی باشم...
که زبانم گرفته آقا جان
مثلا شاعر تو می باشم
السلام علیک یا سلطان
حق بده عین مردمی باشم...
که شفا از در تو می گیرند
حق بده که تلاطمی باشم
اصلا اذن دخول لازم نیست
من که دلبسته  تو می باشم
تو که را رد نموده ای که کنون 
من بیچاره دومی باشم؟!
......
خسته راه هستم اما کاش
بعد از اینجا شبی قمی باشم



مهدی صفی یاری ::: پنج شنبه 91/8/4::: ساعت 10:20 صبح نظرات دیگران: نظر

نایب الزیاره تون بودم حرم امام رضا(ع) ، چند غزل و رباعی و....از لطف شون حواله شد که انشالله در اولین فرصت تقدیم می کنم . فقط این شعر رو در آخرین زیارت قبل از برگشت از حرم و زمانی که برای بار آخر به باب الرضا نگاه کردم حواله کردن. التماس دعا
باید که دوباره با صبوری بروم
از باب رضا فقط عبوری بروم
آقا تو و جان مادرت کاری کن
عادت به تو کرده ام ، چه جوری بروم؟!



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 91/8/1::: ساعت 10:37 صبح نظرات دیگران: نظر

این شعر رو یکی دو روز پیش تقدیم به آقا کردم و برای چند تا از دوستانم ارسال کردم . امروز تو جلسه ای برای خودم می خوندنش .جالب بود چون نمی دونستن شعر ناقابل از خودمه...تصمیم گرفتم تو وبلاگ بذارم....برای سلامتی شون صلوات بفرستید.

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم...

یارب بده بر این دل شیدا پر و بالی
هم مثل همیشه بده بر یار جلالی
از فاصله دور چه دلتنگ حبیبم
صد حیف که دور است خراسان شمالی



مهدی صفی یاری ::: شنبه 91/7/22::: ساعت 11:4 عصر نظرات دیگران: نظر

گوشی همراهش زنگ خورد
 خدا بود
شاکی بود که چرا سر قرارهایش نمی رود
خیلی خجالت کشید
....
...
صدای اذان
داشت
از همه جای شهر می آمد...
 



مهدی صفی یاری ::: چهارشنبه 91/7/19::: ساعت 12:54 عصر نظرات دیگران: نظر


درگوشی حرف زدن کار جالبی نیست اما اگه حس کنی یه نامحرم می خواد حرف های خصوصی تو رو گوش بده و دو تا بذاره روش و اینور و انور نقل کنه ، فکر کنم حتی اگه درگوشی هم حرف بزنی مشکلی نباشه .
حرفی که الان می خوام بگم یه ذره درگوشیه و فقط محرم ها باید بشنون ، چون احتمال داره نامحرما فکر کنن ازشون خوشمون اومده و جو گیر بشن.
دیشب داشتم مسابقات دومیدانی پارالمپیک 2012 لندن رو می دیدم که یه نکته توجه ام رو جلب کرد. من هم مثل همه شما  به ایرانی بودنم می نازم و افتخار می کنم اما دیشب یه جورایی همزمان که حس غرور خوبی از به دست آوردن مدال های خوشرنگ بچه های ایرانی بهم دست داده بود ، یه حس درونی منو واداشته بود که قبول کنم در بعضی موارد ما هنوز خیلی از غربی ها عقبیم .
ساده بگم : حس کنید مسابقه معلولان و جانبازان ایرانه.
خودتون رو قاضی کنید ببینید چند نفر از ماها می ریم تشویق بچه های جانباز و معلول؟ حتی اگه بلیط رایگان باشه و حتی اگه یه چیزی هم بذارن کف دستمون...
صحنه حضور پر شمار تماشاگرا در مسابقات مختلف معلولان در پارالمپیک در حالی که مطمئنا برای حضور در ورزشگاه متحمل بار مالی نسبتا زیادی هم می شن واقعا منو شگفت زده کرد .
اروپایی هایی که ما بعضا به شدت نقدشون می کنیم و از رفتار های غیر انسانی شون می گیم ( که البته دروغ هم نمی گیم) تو این آوردگاه انسانی واقعا سنگ تموم گذاشتن و برای اینکه معلولان جامعه ورزشی احساس خوبی داشته باشن و حس نکنن مورد بی مهری جامعه قرار گرفتن و معلولیت بعنوان یه لکه ننگ و شرم در وجودشون هست ، حضوری عجیب و انسانی داشتن و من مسلمان رو از این رفتار خودشون نسبت به قشر آسیب دیده معلولان به تحسین واداشتن.
به نظرم این یه درس برای ما مسلمونای مدعی اخلاق و ارزشمداری هست که اگه واقعا درس های دینی مون رو خوب خونده بودیم و بهش عمل کرده بودیم من امروز مجبور به نوشتن این مقاله تحلیلی نبودم .
به همه ورزشکارای افتخار آفرین وطنمون تبریک می گم و از ایرانی های حاضر در لندن هم بخاطر حمایت عاشقانه شون از ورزشکارای عزیزمون ممنونم .
راستی تشویق های مکرر تماشاگرا نسبت به ورزشکارهای معلول کشورهای مختلف ( چه ورزشکارهای پیروز و چه ناموفق) درس دومی بود که دیشب از تماشاچی های لندن گرفتم و یاد درگیری ها ی قرمز و آبی ، درگیری های فدراسیون تکواندو ، درگیری های سرمربی فوتسال ملی و شمسایی ، رفتار تماشگرای فوتبال ، اتوبوس های شیشه شکسته خط واحد ، سنگی که به سر حسین فرکی زدن و .....تو کشور عزیزمون افتادم.
تا کی بناست رو سردرب ورزشگاهامون بنویسم: باشگاه فرهنگی ، ورزشی و هیچ خبری از فرهنگ و احترام و جوانمردی و پهلوانی نباشه؟!!...
راستی اگه نبود تختی می خواستیم به کی بنازیم؟



مهدی صفی یاری ::: پنج شنبه 91/6/16::: ساعت 1:39 عصر نظرات دیگران: نظر

گاهی آدم 
فکر می کند
چقدر وقت داشته است
 فکر کند
و نکرده است
...به تو



مهدی صفی یاری ::: پنج شنبه 91/6/16::: ساعت 12:27 عصر نظرات دیگران: نظر

اگر کریم تویی مابقی گدا هستند
همیشه در طلبت دست بر دعا هستند
طبیب را چه نیازی است ، نسخه کافی نیست
تمام مردم این شهر مبتلا هستند
بگو که حاتم طائی بیاید آقا جان
بگو که مدعیان کرم کجا هستند؟
تویی که زندگی ات را سه بار بخشیدی
بقیه پیش تو در حد بچه ها هستند
کریم زاده همین است ، دست او باز است
بقیه جیره خور سفره شما هستند
تو ارث برده ای از آفتاب و آئینه
یتیم ، اسیر ، گدا با تو آشنا هستند
تو کافی است که لب تر کنی وگرنه همه
به وقت وصف تو در اصل با خدا هستند
خدا چقدر مرا دوست دارد آقا جان
وگرنه اینهمه مردم که بی شما هستند...!!!
خدا کند که کریمان همیشه خوش باشند
که تکیه گاه دل خلق بینوا هستند

...

پی نوشت:این دو بیت هم الان حواله شد

این خانواده طایفه لطف و گنج بود
تنها امام حسن یک ز پنج بود
وقتی که خمس آمد و کسری ز هست رفت
دیگر حساب لطف بقیه ز دست رفت



مهدی صفی یاری ::: جمعه 91/5/13::: ساعت 1:37 عصر نظرات دیگران: نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >