سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع حکمت را از دلهای دانایان می برد . [پیامبر خدا علیه السلام]

همه با آش خوشمزه و خنده دار صدا وسیما بنام چارخونه آشنائید. واقعا خدا وکیلی اش از اولین قسمت اش تا حالا یه پیغام داشته ..بازم رحمت به برنامه های مهران مدیری ، گاهی توش یه چیزهایی گیر آدم می اومد...نمی خوام نیت مسئولین صدا و سیما رو زیر سئوال ببرم ..از ایراد گرفتن های سلیقه ای هم بدم می آد ..اما فقط بعنوان نمونه دو سه تا سئوال می کنم ... تفاوت گذاشتن بین فرزندان در یک خونه واقعا جالبه که بعنوان یه امر عادی داره نشون داده می شه و کسی هم فکر اصلاحش توی برنامه نیست ... یه مدت گیر داده بودن به مسخره کردن لهجه های ایرانی که کم کم داد ملت در اومد و در این سریال با یه اقدام فرهنگ سازانه دست به تمسخر زبانی غیر بومی و خارجی زدن ..البته نمی دونم افغانی ها رو می شه خارجی دونست یا نه؟؟؟!!! .... رابطه عاطفی بین این خانواده اونقدر قوی که مولای درزش نمی ره ..حتما توی برنامه های صدا و سیما باید یکی از اعضای خانواده غیبی باشه و در خارج ساکن باشه که نمی دونم کارگردان این مجموعه ها فکر می کنن چند درصد از مخاطبانشون فرزندی در اون طرف مرزها دارن ؟؟؟ که برای اون قشر مجبورن لااقل یکی از اعضای خانواده رو مهاجر ، پناهنده ، دانشجو و ...معرفی بکنن..ترویج فرهنگ محرمی نامحرمان به هم و شوخی ها و روابط بدون ضابطه بین مردها و زنهای سریالهای از این دست باعث ویرانی تدریجی بنیان خانواده ها می شه ...دیگه فرزندان ما فرداهای دور و نزدیک از عالمان و منبری ها و کتب فقهی متنفر می شن و اونها رو مزاحم روابط اجتماعی و احکام اسلامی رو سخت گیرانه و دست و پاگیر قلمداد می کنن..وقتی پیغمبر ما می فرمودند وقتی مردی نامحرم درب خونه رو می زنه و زنی نامحرم پشت در ..زن باید با وقار و آرام جواب مرد رو بده و فقط در حد ضرورت با او مکالمه کنه ..آنوقت در سیمای تنها کشور شیعی مدعی عمل به قرآن و سنت هر وقت مردی درب خونه زنی نامحرم رو میزنه : زن با پرشی محیر العقول با صدای گوریل ها و گربه ها و ...صداش بلند می شه : پپپپپپخخخخ...این درسی از درسهای پرستو خانوم به بانوان شیعه و مسلمون ایرانیه ... باور کنید اینها توطئه ای برای لوث کردن و بی اهمیت کردن روابط نامشروع در جامعه است اما کو گوش شنوا و چشم حقیقت بین ...وقتی چشم این یارو افغانی (دوم ) به پرستو می افته تو خلوت راه پله صداش می زنه : اگه ایجازه بدید می خوام یه خوطره بگم ....و شروع به حرافی و خاطره گویی می کنه و پرستو خانوم هم با تمام وقار به عنوان یه زن ایرانی شاد و متعهد در آخر ماجرا صداش بلند می شه : پپپپپخخخخخ .... این هم یه نمونه از آموزش دین در سیمای ایران اسلامی و نمونه های فراوان دیگه ...منکه موندم باور کنید ترجیج می دم دخترکوچیکم سریالهای خارجی رو نیگا کنه چون هر بی حجابی ، بی وقاری ، بی ادبی و بی شرفی رو که می بینه و براش سئوال می شه ..می گم بابا اونها مسلمون نیستن ..ما مسلمونیم ..ما باید وقار داشته باشیم ..ما باید حجاب داشته باشیم ..ما باید ........

خدایا ما هم دچار خنده های مشکوک شدیم ..می خندیم و نمی دونیم به حیثیت زنان و مردان ایرانی داریم می خندیم ...این آخر ماجرا نیست اما می دونم اثری نداره ..فقط انتظار می گشیم برای روز های بهتر و لحظه های شاد با محتوا ...

بله قصه ما به سر رسید ..... اما بعیده کسی به خونه اش رسیده باشه ....



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 86/9/6::: ساعت 8:30 عصر نظرات دیگران: نظر

تا حالا وارونه های زیادی دیده بودیم ، اما این مدل وارونگی دیگه از اون حرفهاست ها ...

آخر الزمان خیلی چیزها وارونه می شه ...

دور و برتون رو نگا کنید ...بعضی پسرهایی که ابرو هاشونو گرفتن .... خط لب هم که میکشن..سفید کننده و انواع ابزارآلات آرایشی مخصوص زنان که براشون مفیده ، روغن و ژل مو و....با ناز و عشوه هم حرف می زنن ...فقط مشکل اینه که کسی طالب نیست بیاد خواستگاری این پسر خانومها .... این از بعضی آقایونمون که گاها هیکل های درشتی هم با کمک قرص و دارو ساختن ...خدا به دشمنای این مرز و بوم رحم کنه ...( بالاخره ما نفهمیدیم این ها دوست دارن آقا باشن یا خانوم )؟؟؟؟

اما قضیه وارونگی بعضی از دختر خانومها هم که الی ماشاءالله مفصله ...الان بعضی از دختر خانومها اونقدر در جامعه آزاد شدن که حاضر نیستن کوچک ترین تفاوتی با آقایون داشته باشن ...رانندگی های داداش سیایی بعضی از خانومها تو خیابونها و جاده ها که تماشاییه .... لباساشونم که الحمد لله هر روز کوتاهتر و تقریبا کت و شلواری و مردونه شده ....بعضی ها هم که کلاه می ذارن بجای مقنعه و روسری ..نمی دونم کراوات می زنن یانه ؟؟؟ ولی واقعا بعضی وقتها آدم حس می کنه کت و شلوار خیلی برای این خانومها مناسبتره تا لباسهای تن شون ...اوه اوه ...دخترهای سیگاری رو دیدید یا نه ..تو مسابقه سیگار کشیدن هم دارن به آقایون هم کیششون می رسن ماشاءالله ..( البته منظور سیگار و مخلفات بود) تا دیر وقت هم می تونن تو شهر بچرخن ...خب شهر هرته دیگه ....فوق اش اینه که متلگ های شیرین و ترش و ...می شنون و به بوق های مختلف بسته میشن ...تو ورزش هم که الحمدلله از آقایون جا نمی مونن و حضورشون تو صحنه های بین المللی کاملا ملموس و موجهه ..فقط نمی دونم چرا خود ما ایرانی رو صدا و سیما از دیدن دلاور زنی های این همشیره ها محروم می کنه ..خب حتما خارجی ها محرمتر از ما ن دیگه ... بر منکرش لعنت ....دیگه چی چی بگم ... دعوا معوای زنانه هم الان دسته کمی از دعواهای مردونه نداره ...چاقو کشی و فحش و ...تو خیابون ..گاهی به جاهای خیلی خیلی باریک هم کشیده می شه ....ماشاء الله تو محیط های دانشگاهی و اداری هم که اصلا کم نمی آرن ...توی یه اداره دیدم خانوم همکار آقایون در حالی که همکارهای مردش تو اتاق بودن رفته بود روی میز همکارش ( روی میز ها نه صندلی) نیم خیز کرده بود و داشت می گفت و می خندید و بیجاره مردها... اصلا بهشون خوش نمی گذشت .... تو حیاط دانشگاهها هم که اصلا بین خانومها و آقایون دانشجو بگو بخندهای صمیمی و مهربونانه دیده نمی شه...ما که ندیدیم ..شما چی ؟؟؟ آره ندیدیم ..مطمئنم شما هم ندیدید!!!!

خوش باشید وارونه ها ...یه روز همه چیزتون وارونه می شه ...روزی که روز وارونه شدن وارونه هاست



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 86/9/6::: ساعت 1:10 صبح نظرات دیگران: نظر

نشسته بودم و مشغول صحبت با یکی از دوستهای پزشکم بودم و کم کم بچه ها داشتن می رسیدن و می خواستم دعای ندبه رو شروع کنم ...کنار قبور شهدای گمنام ... جمعی که اومده بودن دعا ، بچه های دانشگاه علوم پزشکی بودن ، داشتم به دکتر اینو می گفتم که چقدر خوبه که یه عشق مشترک بین ما وجود داره و اون عشق مشترک بخاطر عظمتش باعث می شه بقیه چیزها و اختلافات ظاهری و برداشتی مون کم رنگ بشه ..می گفتم دکتر یه نگاه به بچه ها بکن ، سرصبح جمعه ای درحالی که تنها روز استراحتشون رو می تونستن راحت بخوابن و خستگی در کنن ، اون حس مشترک و عشق همه گیر باعث شده همه این بچه ها که شاید از لحاظ قیافه خیلی با هم اختلاف دارن و از لحاظ پوشش هم تفاوتهای اساسی دارن ، توی یه ساعت استثنایی که خیلی ها خوابن و راحت دارن استراحت می کنن ، اینها رو بکشونه کنار مزار این شهیدای گمنام و اون عشق که باعث کنار رفتن همه این تفاوتهای ظاهری و حتی تفکری شده ، عشق به مظاهر لطف خدا یعنی اهل بیت (علیهم السلام ) و مولای غریبمون امام زمان (عج) .

راستی هم همینطور بود ...پسرها با انواع قیافه ها و دخترها هم همینطور ، از چادری تا مانتویی هایی که شاید ما ها کم تر باور کنیم اونها هم پای ثابت این مجلس های اهل بیتی هستند ...داشتیم همینجور حرف می زدیم که دیدم از پشت سر خانومی مودبانه سلام کرد ...سلام آقای صفی یاری ...سلام خواهر...با صدایی هیجان زده که حاکی از یه شور عجیب و انقلاب روحی بود شروع به احوال پرسی کرد..و بین هر چند کلمه می گفت التماس دعا دارم ..( و من باز خجالت می کشیدم ) ...آقای صفی یاری من هر چی دارم از مراسم های دعای کمیل دانشگاه دارم ...بخدا من رو زیر و رو کرده ... من دختری بودم که اگه اوضاع و احوال گذشته ام رو نگم بهتر باشه ... اما به برکت شرکت تو دعاهای کمیل شب های جمعه دانشگاه کم کم تلنگر خوردم و بعضی حرف هایی که توی دعا ها می گفتید تا مدتها منو توی فکر فرو می برد ...الان هم فقط اومدم ازتون تشکر کنم بخاطر همه چیز ...این روضه ها و مناجات ها همه نداشته های منو بهم برگردوند و اهل بیت (ع) همه گمشده های وجود منو برام پیدا کردن ...الان احساس راحتی و آرامش دارم ..اونقدر خوشحالم که دارم پر می گیرم ...آقای صفی یاری ..بعد از مدتها سئوال و جواب از خودم ...از هفته قبل و بعد از دعای کمیل دانشگاه تصمیم گرفتم فقط بخاطر شادی دل حضرت زهرا(س) چادر بپوشم ..فقط بخاطر دل بی بی ...دیگه تا زنده ام چادرم رو کنار نمی ذارم ..به حضرت فاطمه قول دادم ....ان شاءالله زیر قولم نمی زنم ...

اونقدر خوشحال شدم که انگار دنیا رو بهم دادن ....از اینکه احساس کردم این قدم های کوچیکی که برای اهل بیت (ع) بر می دارم ان شاءالله موثر بوده و آثار برکتی اون بزرگوارها شامل مون شده ... توی دلم دعاش کردم ولی هنوز توی ذهنم صدای اون خواهر موج می زد: آقای صفی یاری ..فقط به خاطر حضرت زهرا(س)...فقط بخاطر دل بی بی



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 86/9/5::: ساعت 9:10 عصر نظرات دیگران: نظر

نمی دونم ، هر کی یه چیزی می گه ، یکی می گه نه هنوز ممنوعه ..یکی می گه نه بابا آزاده ، همه دارن ، استفاده ازش می کنن چه ایرادی داره .. والله ما که اهلش نیستیم ولی خیلی جالبه توی یه مملکت تکلیف جرم و غیر جرم مشخص نباشه!!؟؟

احساس من اینه که یه مدتی که برخورد جدی با دارندگان و ( حتی فروشندگان سیستم های دریافت ماهواره ) نمی شه ..تا یه مدت پیش ظاهرا گه گاهی نیروی انتظامی یه کارهایی می کرد و برخوردهایی می شد که الحمدلله !!!! اونهم دیگه جمع شد...بعد از مصاحبه ای که رئیس جمهور با شبکه تلویزیونی سی . ان . ان قبل از سفر به آمریکا داشت همه دیدیم که در جواب خبرنگار آمریکایی در خصوص علت برخورد نظام اسلامی با ماهواره و جلوگیری دولت از دسترسی مردم ایران به اطلاعات جهانی تلویحا گفت که نه ما با ماهواره برخوردی نداریم و خیلی از مردم دارن و استفاده می کنن...از اون روز به بعد من احتمال می دادم همون برخوردهای گاهگاهی نیروی انتظامی هم دیگه کمتر و کمتر بشه و همینطور هم شد...اینجاها که خیلی خیلی عادیه و نمی خوام مثل بعضی ها بگم اکثر مردم آنتن ماهواره دارن و با این حرف قبح اش رو بشکنم اما می تونم به جرات بگم تعداد خیلی زیادی آنتن بصورت مخفی و آشکار تو خونه ها دیده می شه ..بعضی ها تو حیاط ، بعضی ها رو پشت بوم ..بعضی ها هم راه های جدیدتری برای دریافت امواج پیدا کردن و سیستم های جدید داخل خونه و به اندازه های کوچیکتر نصب می کنن ... نمی دونم والله چی بگم .. از یه طرف اعتقاد دارم که چار دیواری و اختیاری و خودم هم راضی نیستم به حریم خصوصی مردم بی حرمتی بشه ولی از یه طرف مطمئن هستم که امواج مسموم و مبتذل این لامذهب هر چار دیوار خونه ها رو فرو می ریزه و بنیان خانواده رو از هم می پاشه ..ادب و حیا رو از بین می بره و دیگه فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی مون رونق اش رو از دست می ده ... کدوم آدمی پیدا می شه که راست و حسینی بگه من ماهواره می بینم و روی اعتقاداتم ، افکارم ، برداشت هام از دین ، آزادی ، خانواده ، حجاب ، حجب و حیا ، معیارهای برتری و ....وجودم تاثیر نمی ذاره ...من که مطمئنم بعضی ها هستن این جواب رو می دن و می گن روی ما اثر منفی نمی ذاره ، خب شاید هم راست بگن ..چون اینجور آدمها هنوز معنای کلمات اولیه از جمله ، تاثیر ، منفی ، مثبت ، دین ، آزادی و ...درک نکردن ، خب معلومه کسی که به چیزی مقید نباشه اصلا براش مهم نیست که طرف مقابل چی می گه ، منطق اش چیه ، حرف حسابش چیه... بعضی ها چه ماهواره ببینن و چه نبینن از لحاظ تفکری منحرف اند چون آبی که ریخته نمی شه جمعش کرد ... اهل خوشی های این دور و زمونه هستن ..و فقط ماهواره دیدن به اونها روحیه مضاعفی می ده برای تکرار اعمالشون با شیوه های جدیدتر و مخرب تر ... راستی در نظر بگیرید توی یه خونه یک سیستم آزاد دریافت امواج ماهواره باشه ..توی این خونه یه پدر ، یه مادر ، یه دختر و یه پسر باشن ، و یا بچه های قد و نیم قد ... کدوم شیر پاک خورده ای می تونه ادعا کنه دیدن صحنه های مبتذل و عشوه رانی های بی حد و اندازه غربی ها که تمام معیارهاشون با ما از زمین تا آسمون فرق داره اثر سوء نمی ذاره ..حتما بعضی ها می گن : ما فقط از برنامه های مفید ماهواره استفاده می کنیم ... بقول بچه ها گفتنی : آره جوون ....تون ..مگر این که انسان نباشید ..چون - الانسان حریص علی ما منع انسان به هر چیزی که در دنیا از اون منع شده خود به خود حریص می شه و اگه نباشه داروهای کنترل کننده معنوی بی شک می شکنه و نابود می شه ..یکی از دوستام دو تا بچه ابتدایی ( یکی دختر و یکی پسر ) رو دیده بود که توی خلوتی حرف از سکس و ..می زدند و پسر ابتدایی به دختر هم سن و سالش پیشنهاد دیدن فیلم ...(!!!) می داد.. یکی از معلم ها که از دوستهای منه از ماجرای شبه روانی شدم یکی از دانش آموزان ابتدائی اش بعلت وجود ماهواره و دیدن صحنه های مبتذل اخلاقی بصورت اتفاقی توسط دانش آموزش صحبت می کرد و می گفت این بچه انگار از دست رفته است و با کسی حرف نمی زنه و همیشه توی فکره و گاهی خود بخود می ترسه و یا گریه اش می گیره ....تهاجم فرهنگی دشمن بلایی به سر خانوادها داره می آره که یک ذره غفلت باعث یک عمر ذلت می شه .... یکی دیگه ازدوستان مسئولم می گفت پسری رو دیدم که قیافه ای عجیب داره ، نصف موهاش رو از دو طرف زده پایین و از وسط تمام موهای مونده و بلندش رو به طرف بالا بصورت کله قندی سیخ درست کرده ...سر و وضع ناجور ...گفتم پسر این چه قیافه ای که تو داری ..مگه چه احساس زیبایی به تو دست می ده که خودت رو به این شکل در آوردی ..جوون با کمال بی شرمی گفت : این تیپ شیطان پرستهای غرب ...و این مسئول می گفت اونچه که منو خیلی داغون کرد این بود که این پسر جوون از یک خانواده قدیمی و اصیل و ریشه دار بود و دیدن ماهواره و گرفتن مد از غرب باعث ارتکاب همیشگی اعمال شنیع و ... و پوکیدن ریشه اصیل این خانواده شده بود... ماهواره باعث گسست خانواده و اعضای اون از هم می شه و افرادی رو تحویل جامعه می ده که بیشتر دنبال رسیدن به قهرمان های ماهواره ای و آفریدن صحنه های مشابه اند...در یک خانواده با آزادی کامل دریافت امواج دیگه خواهر با برادر نا محرمه و غیرت دینی و انسانی جایی در اون خونه نداره ... هر کس دنبال آرزوهای پوچ و خیالی خودشه ...در خانواده های اینطوری عزت دخترها در زیبایی بیشتر ، آرایش تندتر ، لختی بیشتر و غربی تر شدن شمایل اونهاست و عزت و شرف پسر ها در آزادی عمل ، استفاده بیشتر از جدیدترین محصولات غربی مثل قرص های مخدر و ... و تعداد بیشتر دوست های غیر همجنس ولی هم کیش و هم عقیده ..گاهی شیطان پرستی می کنن و گاهی شهوت پرستی ... یکی از دوستان خوب وبلاگیم در کشور دیگه ای ( مالزی) ساکنه ..کشوری ظاهرا مسلمان .. برام نوشته بود اینجا همه جور آدم هست ..زنی با مقنعه و پوشش کامل و زنی لخت و عور و مردانی مشابه ...و ایشون که از نزدیک اونجا رو درک کرده بود نوشته بود : همه حرفهایی که می گن اگه آزادی باشه همه از دیدن بدن لخت و ..... جنس مخالف سیر می شن و کسی توجهی نمی کنه ، دروغ محضه ...اینجا در حالی که این آزادی کثیف وجود داره به شدت احساس نا امنی اخلاقی وجود داره و هر روزه بد اخلاقی های جنسی ، آزارها ، ..ت.ج.ا.و.ز.ه.ا و ... رو به افزایشه ...

نمی دونم والله ...من نمی تونم انکار کنم ، بعضی از کانالهای ماهواره ای و برخی برنامه های اون تخصصی و بدرد بخورمتخصص های رشته های مختلف علمی ، فرهنگی ، هنری ، ورزشی و ... است اما واقعا چند درصد از افراد جامعه ما ماهواره رو برای استفاده علمی و کاربردی می خوان ..خدا وکیلی جواب بدید !!؟؟

این مباحثی که داشتم فقط یه نقد کوچک فرهنگی بود از آزادی بدون قید استفاده از ماهواره و نظر شخصی من بود و نه هیج چیز دیگه ولی یامون نره یکی دیگه از ضررهای جبران ناپذیر ماهواره خانگی ورود افکار مخرب دشمنان اسلام و انقلاب به درون خانه های ماست ...ما اگه دزد وارد خونه مون بشه با هر چی جلوی دستمون باشه به سراغش می ریم ولی اگه اینجور دزدی که اومده دار و ندار و اندوخته های معنوی و سلامت اخلاقی ، اجتماعی ، سیاسی و ...رو دو دستی بقاپه ، ازش استقبال هم می کنیم .

جالبه بدونید 3 شبکه معتبر تلویزیونی آمریکایی در 24 ساعت شبانه روز ، 38 میلیون کلمه علیه اسلام و انقلاب و اصول اولیه ما تبلیغات و برنامه پخش می کنن...باور نمی کنید؟ 38 میلیون!!!؟؟؟ اما در مقابل تقریبا معتبرترین خبرگزاری ما یعنی ایرنا فقط روزی 25 هزار کلمه به هجمه کلامی و فرهنگی دشمن جواب می ده ...غربی ها درست 1520 برابر ما ، علیه فرهنگ و مقدسات ما برنامه تولید می کنن. یعنی برای هر ساعت در شبانه روز ما 11 ساعت و نیم تولید توطئه کلامی و فرهنگی کردند...خودتون حساب کنید ما باید چیکار کنیم که جوون ها و بچه هامون اسیر این توطئه هانشن ...جوونهای ما رو بی هویت می کنن و قدرت تشخیص رو از ما می گیرن ..درست دست می ذارن روی نقطه های حساس و زوم می کنن روی نکات ضعف ما و سرپوش می ذارن روی نقاط فراوان قدرت و عزت ما...

خوشحال می شم به نظرات تا حدودی شخصی ام اهمیت بدید چون می دونم این صحبت های من بیشتر از روی نگرانی های من بود و فارغ از نظریه کارشناسی و ارائه راه حل های مناسب بود ..دوست دارم شما هم با من همراه بشید و اگه نظر خاصی برای برون رفت از این مسئله و یا کنترل هدف دار بحث ماهواره و یا هر پیشنهاد و نقدی برای سالم تر شدن فضای اخلاقی حاکم بر خانواده ها و اجتماع مون دارید از من دریغ نکنید ..من با قشر هم سن و سال خودم و عمدتا کمی کم سن و سالتر از خودم بعلت شغل و دیدارهای متعددم خیلی مراوده دارم و بشدت علاقه مند به مباحث از این قبیل هستم ...

حتما در این مورد راهنمایی ام کنید و کمکم کنید...



مهدی صفی یاری ::: شنبه 86/9/3::: ساعت 9:8 عصر نظرات دیگران: نظر

دیروز برای یه کار بانکی دنبال شناسنامه ام می گشتم . وقتی شناسنامه رو پیدا کردم مثل همیشه خواستم یک نگاه کوچیک به عکس اش بندازم ببینم شناسنامه خودمه یا نه.. اما با ابز کردن صفحه اول شناسنامه خود بخود تمام وجودم پر از سئوال شد ...

راستی تا حالا با دیدن شناسنامه دلتون ریخته یانه؟

صفحه اول رو که دیدم یاد تولدم افتادم : مهدی صفی یاری ، شماره شناسنامه 10105، متولد 19تیر 58 برابر نیمه شعبان 1399، صادره بیجار،نام پدرسعید،نام مادرفاطمه ،نام و نام خانودگی مامورثبت محمد رضا قربانپورو ....پدر و مادرم می گن روز نیمه شعبان بدنیا اومدم و به همین خاطر اسمم رو گذاشتن مهدی ( اینه که همیشه از امام زمان (عج) خجالت می کشم و....) ورق می زنم : صفحه دوم شناسنامه ، نام همسر .....از کودکی تا جوونی ام رو در چند ثانیه مرور کردم ...یاد ازدواج و عقد و ...افتادم ..حدود 20 سالم بود که برام دست بالا زدن و منو قاطی مرغها کردن ...هنوز خاطره های خوش اون ایام یادم نرفته ...زیر قسمت نام همسر چند تا جای خالی هست که امیدوارم هیچوقت پر نشه ...( زن ذلیلی به تمام معنا )

تو همون صفحه دوم قسمت نام فرزند: کوثر صفی یاری شماره شناسنامه .......متولد 26/2/80 ...دختر برکت همه خونه هاست ...همون روزی که بدنیا اومد به من پیشنهاد شغل شد و من از فردای همون روز راهی شهر دیکه ای شدم و زن و بچه ام از فرط دلتنگی در ده روزگی کوثر باهام اومدن شهر محل گارم و ساکن شدیم .... هنوز مزه کوچولویی های کوثر زیر زبونمه .. ماشاء الله الان کلاس اوله ...شاگرد اول کلاسه ... دختر مومن و با خداییه و خیلی سئوالهای سخت سخت از سن اش بزرگتر ازم می پرسه...

بگذریم ..ورق ورق ...

وفات :

تاریخ :روز ..ماه ...سال ...

محل وفات : .......نام و نام خانوادگی مامور ثبت فوت : ......امضل و مهر تایید

رفتم تو فکر که این زندگی چقدر کوتاه و خلاصه بود ....خلاصه در چند صفحه ...راستی کی این برپه آخر شناسنامه هامون پر می شه ؟ کجا و چرا؟ چه کسی مامور ثبت مرگ ماست ..این جای امضاء کی پر می شه و برای همیشه شناسنامه من و شما رو می بندن ؟ این فکر از همون لحظه تا الان منو رها نمی کنه ...

الهی و ربی من لی غیرک



مهدی صفی یاری ::: جمعه 86/9/2::: ساعت 1:38 صبح نظرات دیگران: نظر

مثل غریبه ها به شما خیره می شوم

از لا به لای پنجره ها خیره می شوم

از راه دور آمده ام پای بوستان

بر دست تان شبیه گدا خیره می شوم

هر وقت آمدم سرت آقا شلوغ بود

بین صدای سوز و دعا خیره می شوم

تا چشم کار می کند اینجا کبوتر است

چون کفتری به باب رضا خیره می شوم

اینجاست کعبه فقرا ، ثامن الحجج

هر لحظه بر مقام و منا خیره می شوم

ای آفتاب طوس ، دلم شور می زند

از سمتتان به سمت خدا خیره می شوم

وقت وداع آمده اما هنوز هم

بر گنبد بلند شما خیره می شوم

مهدی صفی یاری 29 آبان 86



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 86/8/29::: ساعت 6:22 عصر نظرات دیگران: نظر

این مطلبم یه کمی با بقیه مطالبم فرق می کنه ، یه جورهایی توی نوشتنش دو دلم ، اما بعضی وقتها مداح ها قاطی می کنن.. این هم یکی از قاطی کردنهای منه ، از ماموریت برگشتم ، دو روز هم طول نکشیده بود.دخترم تا منو دید پرید بغلم و تا می تونست منو بوسید و عشق بین دختر و بابا که گفتن و نوشتن نداره ، اما چند دقیقه که گذشت دیدم دخترم کوثر رفت و یکی از پیرهن های منو که اتفاقا زیاد هم می پوشیدم آورد و شروع به حرف زدن کرد.... : بابا اونقدر دلم برات تنگ شده بود که داشتم از غصه می مردم بابایی ، وقتی دلم برات تنگ می شد این پیرهن خوشگلتو می آوردم و روی تخت ات پهن می کردم و روی آستین هاش می خوابیدم..بابا اونقدر بجای تو این پیرهن ات رو بوسیدم و گریه کردم که نگو ..هی پیرهن ات رو می بوسیدم و گریه می کردم برات .....

وای تا دخترم این حرفها رو زد انگار دلم از زمین کنده شد ..بخدا مثل دیدوونه ها شده بودم ..دلم می خواست برم یه گوشه ای و تا ساعتها گریه کنم ..می دونید چرا ... تا دخترم این ماجرا رو گفت دلم یه دفعه رفت خرابه شام ..... اونجا هم یه دختری بهونه بابا شو می گرفت ...دخترم من توی دلتنگی باباش یه پیرهن از بابا پیدا کرد و کلی بوسید و از دلتنگی هاش گریه کرد اما نمی دونم دختر امام حسین (ع) حضرت رقیه (س) توی خرابه توونست پیرهن خونین و پاره پاره باباش رو از عمه اش حضرت زینب (س) بگیره یانه ؟

این دو بیت شعر رو که سالها پیش سرودم تقدیم به ماه سه ساله کاروان حسین (ع) می کنم :

آنروز که نوح رو به طوفان می راند

از قافله ماه کوچکی جا می ماند

آنروز تمام شب پرستان دیدند

خورشید به روی نیزه قرآن می خواند...

التماس دعا 



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 86/8/28::: ساعت 12:26 صبح نظرات دیگران: نظر

هرچی به قبور شهدا نزدیک می شدیم انگار صدای دعای شهدا رو می شنیدم . عجیب بود ..شب تاریک کنار یه عده از شهدا ..راستش من خودم هم تا حالا از این جور کارها نکرده بودم ...یعنی شب موقع تنها نیومده بودم مزار شهدا . ناخواسته وارد حریم شهدا شده بودیم . انگار بنا بود اونها کاری برای ما بکنن ...

خوب علی جون شروع کن حالا دیگه راحت باش .. یه عده هوامونو دارن ..راستش آقا مهدی این دختری که باهاش دوست شدم هم خوشگله و هم یه کم برام ناز می کنه .. نمی دونم چرا بدلم افتاده برای ازدواج با این دختر باید یه جورهایی یه چیزهایی رو بذارم کنار ، شاید بهتر تحویلم بگیره ..راستش من پیشنهاد هم بهش دادم ..فکر کنم شاید موافق هم باشه ..بخاطر همین خیلی نمی خوام اذیتش کنم .. تا ببینم جوابش چیه ... حالا خواستم ببینم نظر تو چیه؟

علی آقا من آدم خیلی عاقلی نیستم و هنوز نمی دونم چی چیه این قضیه باعث شده بعد از سالها بیای پیش من و از من مشورت بخوای ... اما یادمه چند سال پیش می گفتی اگه ازدواج کنی خلاف ملاف رو می ذاری کنار. .. پای حرف ات هستی یا نه؟ ..خوب بله ...( رفت تو فکر و بعد از لحظاتی گفت: ( ولی راستش ...راستش نمی دونم اصلا خدا می شه که یکی مثل منو ببخشه؟ انگار یه کم از ابهت علی شکسته شده بود ... استخونبندی درشت بدنش یه جورهایی به چشم نمی اومد ...علی آقا مگه می شه خدا نتونه کسی رو ببخشه ..ما آدمها هستیم که گاهی همدیگه رو نمی بخشیم ولی خدا نمی تونه ما رو نبخشه ..چون قول داده ببخشه ...خدایی برای آدمهای خوب که خیلی کاری نداره ، خدایی برای ما بدها امتیازیه که فقط خودش داره و بس ... در مورد ازدواجت با اون دختر خانوم هنوز زوده تصمیم بگیری ..تو تا حالا یه کم تو انتخاب مسیرت اشتباه کردی ولی دیکه نباید اشتباه کنی .. باید درست انتخاب کنی ..علی جون توی این شرائط روحی و اوضاع نابسامان اخلاقی که برای خودت ساختی ، شک نکن که اگه الان بخوای کسی رو برای ازدواج انتخاب کنی ، خدا یکی رو با شرائط خودت و عین خودت با همون اعمالی که تو انجام دادی سر راهت می ذاره ، علی آقا سر خدا کلاه نمی ره ، اگه عدالت خدا رو قبول داشته باشی باید شک نکنی که خدا دختری رو سر راهت می ذاره که آرامش و امنیت اخلاقی رو از خودت و خانواده ات می گیره ...بعد باید منتظر قیامتی باشی که تنبیه های این دنیا مقابل اون خیلی ناچیزه ...(و هو بلاء تطول مدته و یدوم مقامه) ...

اما اگه برگردی لطف خدا شاملت می شه و بهترین هدیه ها رو برات می فرسته .. خودش برات دست بالا می زنه و فرشته ای برای خوشبختی بنده خوبش می فرسته .. سرو سامونت می ده ..از بیکاری و علافی و کوچه گردی رهات می کنه ....

علی یادته شهید حسین عذیری ، عموی مصطفی رو می گم ... از سن الان منو و تو چند سال هم کوچیکتر بود که برای همیشه بزرگ شد و قاطی آسمونها شد ... اوناها قبرش .... حال داری یه سری بریم کنارش بگیم برامون دعا کنه ؟

تا حالا علی رو اینقدر شکسته ندیده بودم ... انگار یه دفعه آب شده باشه ... صداش می لرزید ...

آروم آروم رفتیم کنار قبر شهید عذیری ... یه فاتحه یه نگاه به عکس شهید و یه نگاه به علی .. صدای علی رو شنیدم که آروم می پرسید : یعنی می شه منهم .......دستاشو گرفتم تو دستام و تا می تونستم با محبت فشار دادم که احساس تنهایی نکنه .... علی جون ما رو هم دعا کن

بقیه در قسمت سوم



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 86/8/28::: ساعت 12:6 صبح نظرات دیگران: نظر

متاسفم که با همه برداشت مثبتی که از مدیران فهمیده و متدین پارسی بلاگ دارم باید بگویم چندین روز تلاش کردم قطعه عکسی از قبر شهیدی گمنام واقع در حیاط استانداری کردستان را به شما نشان بدهم و از یک زاویه مخصوص به غربت این شهید که در عین بی توجهی مورد بی مهری قرار گرفته و کمتر کسی برای ورود به این فضای اداری ، به او ادای احترام می کند  بنگریم ولی دیدم این مطلب هیچگاه به عنوان تازه نوشته ها بر صفحه اصلی پارسی بلاگ ظاهر نمی شود و اولین باری هم که این مطلب را وارد وبلاگم کردم  در دقایق اول ارسال عکس و مطلب کوتاه آن تا چند دقیقه در لیست  نوشته های منتخب قرار گرفت اما در کمال تعجب در کمتر از نیم ساعت از لیست حذف و هیچگاه حتی در تازه نوشته ها هم درج نگردید...

من دلیل این کار را نمی فهمم و علاقه ای هم به منتخب شدن یا نشدن ندارم چون ان شاء الله نیتی بجز رضای خدا نداشته ام ، اما علاقه مندم دلیل این سانسور بی معنی را که شاید مقداری ؟؟!!! باشد بفهمم ....

شما هم می توانید در ذیل این مطلب در یکی از مطالب وبلاگم بنام ( این عکس را یکبار ببینید بعد فکر کنید) ضمن توجه به عکس ، نظر خودتان را برای این حقیر بنویسید.



مهدی صفی یاری ::: شنبه 86/8/26::: ساعت 8:18 عصر نظرات دیگران: نظر

سریال جواهری در قصر با همه جذابیت ها و جاذبه هاش تموم شد ولی حرف ها و حدیث های مربوط به اون فعلا در جامعه موجوده و لااقل تا مدتی اسم یانگوم بر سر زبان پیر و جوون و حتی کودکان ایرانیه و تصویرش توی آلبوها ، موبایل ها و حتی کیف مدرسه بجه های ایرانی ...اما نکاتی که از این سریال می شه استنباط کرد از دیدگاه من بدین شرح :

1- یانگوم قدر مسلم با جاذبه های اخلاقی و ظاهری اش توانسته جایگاه خوبی در افکار عمومی بخصوص جامعه دختر ما پیدا کنه و این موقعیت باعث می شه که ما بیشتر در ساخت فیلم هامون در سینما و تلویزیون دقت کنیم و بدونیم که در سینما و تلویزیون می شه با ساخت قوی و درست و پردازش مناسب موضوعات اخلاقی و رواج تفکر درستکاری و صداقت جهره های مثل یانگوم و اوشین سالهای دور رو بعنوان یک الگوی اجتماعی به جامعه و قشر هدف یعنی دختران تحویل داد ، کاری که هیچ گاه ما نتونستیم اون رو انجام بدیم و بهترین تولیدات تلویزیونی ما در ارائه زنان و دختران الگو ، فقط تونستن بانوانی طناز و خل و چل مثل پرستو و رعنا رو تحویل بدن که الگوی عملی دختران این کشور اسلامی باشن و هر وقت در خونه ای رو بزنی دخترهای قد و نیم قد اون خونه یه هویی بپرن جلوت و صدا بزنن : پخخخ ....این اون ضعف ساختاری تلویزیون و سینمای اجتماعی ماست .

2- یانگوم بعنوان دختری از جامعه غیر مسلمان ، در اکثر اوقات رفتاری مناسب و همگون با ارتباطات اسلامی از خود بروز می داد و با سانسور مختصری از این فیلم که اونهم بعلت جداناپذیری صحنه های غیر اخلاقی از سینمای غرب و ملل غیر مسلمان و حتی مسلمان اجتناب ناپذیره ، سیمای ایران توانست یک دوره چندین ماهه موفق از پخش و جذب مخاطب رو پشت سر بگذاره و جای تاسف بسیاره که در مقابل به ندرت پیش می آد کارگردانان و تهیه گنندگان ما توانایی چنین خلاقیت وابتکارهای متکی به اخلاق و ادبیات اجتماعی رو داشته باشن .

3- ما سالهاست زن رو در سینمای کشورمون با آرم آزادی از هویت اش دور کردیم و وقار و شخصیت او رو فدای مطامع سیاسی کردیم . این چند سال سینمای ما فقط مشغول تولید فیلم های عاشقانه به سبک هندی و یا راحت تر کردن ارتباطات بین دو قشر دختر و پسر بود و کمتر اثری پیدا می شه که این حالت در اون دیده نشه ... کدام فیلم رو سراغ دارید که بعنوان اثری دینی تولید شده باشه (بجر تعداد انگشت شمار که اتفاقا مردم فهیم ایران بر اساس ذات اسلام گرا و اخلاق مدارشون از اون فیلم ها بشدت استقبال کردن)... اونقدر در سینمای ما خلا شخصیت برای زن احساس می شه که یانگوم پدیده تلویزیون ایران می شه .

4- ما بعد از خرابکاری بعضی از پدیده های سینما و تلویزیون مون و پخش عکس و فیلم های مستهجن اونها حتی به یانگوم هم رحم نکردیم و طاقت دیدن یانگوم بعنوان چهره ای مثبت و اخلاقی رو نداشتیم و با سرعت باد ، عکس های واقعی و غیر واقعی اون بیچاره رو همراه با فیلم های او (غافل از اینکه او بازیگری خارجی و غیر مسلمان و غیر متعهد به ارزشهای دینی ماست) در سطح جامعه از طریق بلوتوث و .... پخش کردیم ...وای که به آبروی یانگوم و چهره مثبت او در جامعه هم رحم نکردیم.... درست کاری که بعضی از دولت های اسلامی در تلویزیون و سینماشون انجام می دن : می بینی در یک تبلیغ تلویزیونی زنی با حجاب کامل ظاهر می شه و چند ثانیه بعد زنی با بی حجابی کامل و هدف ترویج فرهنگ بی خیالی و بی غیرتی در جوامع اسلامیه و بدین وسیله می خوان نشون بدن که اشکالی نداره در کشورهای اسلامی هر کی هر جوری صفا می کنه بگرده ..این همون آزادی بوده که استکبار برای ما مسلمونها کادو پیچ کرده و یه چیزهایی اش هم به ما ایرانی ها رسیده ...!!!!

5- در پایان بعنوان مطلب آخر از دست اندرکاران صدا و سیما و سینمای ایران می خوام که به فهم مردم احترام بذاران و با بهره گیری از تجربه های بدست اومده برن دنبال ساخت برنامه هایی که با رعایت زیبایی های فراوان اخلاق اسلامی از قبیل صداقت ، وفاداری ، ایمان ، گذشت ، عشق به همنوع و..... برای مخاطبان ایرانی خود و حتی مخاطبان اخلاق گرا در تمام جهان ، پدیده هایی بهتر و پویا تر از یانگوم و امثال یانگوم پدید بیارن که فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی ما سرشار از جاذبه های دینی و اخلاقیه که قدر به مسلم مخاطبان فراوانی رو هم خواهد داشت.



مهدی صفی یاری ::: شنبه 86/8/26::: ساعت 12:27 صبح نظرات دیگران: نظر
<   <<   31   32   33   34   35      >