سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر گاه روزی بیاید که در آن بر دانشم نیفزایم، پس در آمدن خورشید آن روز بر من خجسته مباد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

این روزها هر جا که می ری از چند چیز بحث و گفتگو می شه ، یکی از اون بحث ها طرح مبارزه نیروی انتظامی با افراد بی حجابه... ( طرح امنیت اجتماعی) نیروی انتظامی که یه تنه می خواد یه بار بزرگ از روی دوش مملکت اسلامی مون برداره بدون حمایت جدی نهادهای فرهنگی که مدتهاست کاری با اینکارها ندارن باید چیکار کنه؟ ..می شه به تنهایی ؟ حیف که نهادهای فرهنگی مون بعد از سالها تازه از خواب زمستونی پاشدن و دیگه کاری هم از دستشون بر نمی آد .. دیکه این مریض با دوا و درمون خوب نمی شه باید عمل کنه ... عمل... کجان اهل عمل ؟

 بذارید منهم چند تا نظر بدم برم  پی کارم ...

* مطلب اول : چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است..... مگه بنا نبود با مظاهر علنی فساد مبارزه بشه  .. نظام حکومتی اگه می خواد که قطعا می خواد این کار رو بکنه باید اول از درون دستگاههای وابسته به حکومت شروع کنه بعد از مردم ...

   بابا مسلمون پاشو بیا تو بعضی از ادارات و ارگانهای دولتی بیا ببین چه خبره ...مثلا بیمارستانها ، مثلا ..... من که این روزها چند تا کار اداری داشتم بعضی جاها رفتم که بخاطر حفظ شان ادارات و اینکه خجالت نکشن خدای نکرده اسمشون رو نمی برم .... چه حقوق بگیرهایی دارن از نظام می خورن و می چاپن و با بدترین شکل ممکن ( حیف نمی شد عکس بگیرم ) و با حداقل حجاب سر کار و در محیط ادارات حاضر می شن ... جورابهای کوتاه و نازک که تا یه پا می اندازن رو پا ، یه وجب لختی پاشون  و موهای رنگی و آرایش هاشون و مانتوهای بدجوری چسبونشون به مردم می گه : نرید تو خیابون می گیرنتون بیایید اینجا استخدام شید خوش باشید...

    خب چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ... بهتره رو پیشنهاد بنده فکر بشه و اول از محیط های وابسته به پیکره نظام شروع کنن.... حراست ها رو با برنامه و از روی تقوا استخدام کنن ... با طراحی و اجرایی و اجباری کردن لباس کارمندی ( لباسی مناسب با پوشش اسلامی) اول جلوی رشد بی دینی و فرهنگ غرب رو از درون بدنه حکومتی بگیرن تا ببینیم بعدش خدا چی می خواد.

* مطلب دوم : آقایون هم با حجاب باشن .. مگه بی حجابی فقط برا خانومهاست ...

کاش یه نگاه به سر و وضع آقا پسر های مامانی می انداختید تا به این نتیجه می رسیدید که بعضی از آقایون کمتر از بعضی خانومها بی حجاب نیستند....لباسها و شلوارهای بدجوری چسبون ... موهای دم اسبی ...ریش و موهای مختلف به سبک انواع حشرات و .... بابا خیلی از پسرها دارن داد می زنن ما خانومیم .. کو گوش شنوا.. هر چی آرایش می کنن ، هر چی اصلاح ابرو می کنن ، ژل می زنن ، ناز و عشوه می آن کسی باورشون نمی کنه ، بیجاره ها از این رونده و از اون مونده ، بابا یکی هم پیدا نمی شه اینها رو تذکر بده ، آخه تذکر هم دیگه فایده نداره ، این چند ساله فرهنگ کلی تغییر کرده ، از این فرصت خوب استفاده کردن اونهایی که بنا بود عوض بشن ... پس تو این طرح لطفا در حق خانومهای بی حجاب ظلم نکنید وبندگان خدا آقایون بی حجاب رو هم مورد بازخواست قرار بدید .

*  مطلب سوم : اسلام دین رحمته ..اگه نیروی انتظامی دید یکی واقعا به اشتباهش پی برده بی خیال شه ، خدا هم ارحم الراحمینه ... اونقدر به توصیه های دین خدا گوش نکردیم .. اونقدر مسئولین فرهنگی مون خواب رفتن که کار از کار گذشت .. جوونهای دسته گلمون ریخت شون به هم ریخت .. روحیه شون به هم ریخت .. دیگه کنترل این جور وضعی واقعا درایت می خواد ... این جونها بچه های همین آب و خاکند ... مثل دشمن باهاشون برخورد نکنیم ...سعی کنیم مهربونانه با تذکر و راهنمایی و اخلاق اسلامی ازشون بخواهیم دیگه اینجوری نیان بیرون ... حالی شون کنیم گرگ یعنی چی ... حالی شون کنیم کمین یعنی چی ... چشم ها و دلهای کثیف یعنی چی ....حالیشون کنیم که ناجور کشتن اونها زمینه هوس بازی گرگ ها رو فراهم می کنه ... بذارم فهمن گذشت روزگاری که گرگها تو کوه و بیابون بودن ..بذار بفهمن گرکها به شهر حمله کردن ... بذار بی هوا نیان تو خیابونها که سر هر کوچه نشسته گرگی ..... از ما گفتن ... لختی بره ها گرگ رو به طمع می اندازه .. البته حساب مفسد از نادان جداست ..مفسد ها که با برنامه قبلی و به قصد ویران کردن امنیت اخلاقی حامعه و خراب کردن همه پل های پشت سر جوانها می آن سراغ شون حسابشون فرق داره .. اینها مثل غده سرطانی ان ...باید عمل کرد و از بدن جداشون کرد.  شاید شفا تو همین باشه .....

* مطلب یکی به آخر: چه بلایی به سرمون اومد ... باید به حال خودمون گریه کنیم...

 راستی چرا اینجوری شد.. اینهمه بی بند و باری ...مفاسد مختلف اجتماعی ..... اقتصادی .....ها.. چوب خدا صدا نداره ....یه دوره بدمون اومد با مفسدها برخورد کنن ... یه دوره چشم هامونو بستیم گفتیم آزادی...دختر و پسر باید آزاد باشن ان شاء الله .... بابا تقبل الله ... حالا بعد از این دو دوره از خواب پا شدیم می بینیم خیلی چیزها از هم پاشیده .... خانواده های مذهبی با بچه های لائیک ..... مادر چادری با دختر بی حجاب .... پدر مذهبی با پسر هلندی ...وای که چی شد ..... از تو خالی مون کردن ...آزاد شدیم دیگه ..... مگه شعار ندادیم آزادی ...درود بر آزادی .... مگه نگفتیم ما بلدیم چه جوری آزاد باشیم .... ما این چند ساله نتونستیم به بچه هامون و به خانواده هامون و ..... بفهمونیم آزادی یعنی چی ... از آزادی فقط رهایی از قیدهای دینی رو گرفتن و والسلام ... دانشگاههامون شد محل تمرین خوب آزاد بودن ... الی ماشاءالله خوش گذشت به بعضی ها .... مومن ها هم که امل شدن و بی کلاس و عقب مونده و اونهایی هم که تونستن پیشرفت کردن و همرنگ جماعت شدن تا نشوند رسوا؟؟؟

* حرف آخر : من یه خواهش از دوستهای خوبم دارم .... در مورد همین بحث اگه نکته ای دارن حتما بنویسن تا من هم استفاده کنم ... در ضمن یه کار علمی هم پیشنهاد می دم هر کی تونست و اطلاع و مطالعاتی در این مورد داشت خوشحالم کنه و برای استفاده من و همه دوستان قید کنه و اون موشوع هم اینه : حجاب در زمان حکومت پیامبر اعظم (ص) .... آیا حجاب ضروری بوده یا نه ...با مدرک بنویسید خوشحال می شم ....

التماس دعا تا بعد



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 86/2/25::: ساعت 8:35 عصر نظرات دیگران: نظر

سلام ..دیشب بعد از مدتها رفتم تو وبلاگ اخوی عزیزم ( خانه طلبگی)

اخوی گلم یه نقد آتیشی به فیلم اخراجی ها زده بود.... خیلی جاهاش درست بود و بعضی جاهاش هم هی یه کمی تند و یه کمی تعصبی و دلسوزانه

بخاطر همین مطلب تصمیم گرفتم یه نقد کوچولو به نقد اخوی ام بزنم تا بدونه بر هر نقدی نقدی هست و مطلق خوبیها خداست.

پس شروع می کنم ..یا علی

آقا مسعود از خودت بعید بود

مخلص درجه یک اخوی عزیزم هستم و از دور اردات ام رو ابلاغ می کنم.

اولا شما چرا گیر دادی به این مسعود ده نمکی بیچاره...بدبخت هر کاری می کنه یه عده گیر بهش می دن ...

دور از جون انگار قرار شده نذاریم کسی به سراغ ساختن فیلم مذهبی و ارزشی بره..نمی ذاریم دیگه..از یه طرف دوستها ..از یه طرف ......ها .

شما خودت اهل فضل و هنر و ریزبین این قضیه ای ..شما که می دونی الان کار ارزشی کردن چقدر مشکله...شما که می دونی چه بلایی به سر عقاید جوونها آوردن ...حالا ما هی بشینیم رو منبر ..بگیم آی جوونها گناه نکنید قیامت بهتون گیر می دن........ اخوی جونهایی که من و شما زیاد می بینیم تو جامعه خیلی زیاد نیستن ...اونهایی رو که کم می بینیمشون بیشترن.

یه کمی باید به فکر بیشترها هم باشیم. با زبون خودشون حرفمون رو باهاشون بزنیم.

بنا نیست از اگه از صد کلوم حرفمون صد تا رو نگیرن شگست خورده باشیم ... نه بخدا اگه صد تا حرف کم ربط هم بزنیم بخاطر یه حرف اساسی و بخاطر فهموندن همون یه حرف صد تا حرف بی ربط سرهم کنیم تو این زمونه می ارزه..

شما خودت استادی ...گذشت اون زمونی که یه روحانی و استاد بشینه رو منبر مردم صف بکشن حاجی چی می گه تا بگن چشم... الان باید بری سراغ تک تک افراد و برای هر نفر یه منبر بری.

ده نمگی به احساس من خواسته بود راه رو برای فهموندن اون حرفهای اساسی باز کنه..راه رو برای اینکه عموم مردم بفهمن که می شه لحظه آخر خر بن یزید ریاحی شد حتی اگه از  اول ابالفضل نبوده باشی برای امام حسین(ع).. بنظرم این فیلم یه جورهایی فاصله ها رو کم کرد...فاصیه بین خوب ها و بدها.... فاصله بین خوب مردن و بد مردن...فاصله بین عشق مجازی تا رسیدن به یه گوشه ای از عشق حقیقی... بنا نیست به یه توبه کار یه دفعه همه چیز بدن... بهش یه چشمه از خوبی رو هم بدن برنده شده..من بارها با این فیلم از ته دلم خندیدم و از ته دلم گریه کردم...این فیلم فاصله بین خنده و گریه رو بشدت کم کرد.... فاصله بین ما و خوبها وبدها رو..

بدها هم می تونن تو لحظات بارونی خیس بشن و حس کنن رحمت خدا رو..... مثل خوبها.. بعضی ها به نیت بد وارد یه کار خوب می شن اما خوبیها دلشون رو می بره... تسبیح های دزدیده رو پس می دن...برای استشمام بوی خدا ماسک رو بر می دارن.... حتی اگه خودشون هم نفهمن تو مسیر خدا افتادن...

داداشی ... من و همسن های من اونجور جبها ای رو دوست داریم که هر لحظه فاصله ها کم می شه....وگرنه جبهه نمی ریم اگه جنگ بشه.... اونجا جای عوض شدنه...جای جلوه کردن مقلب القلوب.....

توی این فیلم کم نبود صحنه های بی بدیل.....یادت بیار سرهنگ جانباز ارتشی ...صدای نوار بچه اش.....ماسک بزغاله برای بچه کوچولو.....پاک کردن میدون مین با تکون خوردن دل یه لات  ... خجالت کشیدن حاجی از عاقبت به خیری اراذل و اوباش....ایثار بسیجی کم سن و سال تو قضیه نارنجک و......

بابا اگه این فیلم فقط یکی از اینها رو هم داشت بس بود...این فیلم باعث شد لات ها و بی سرو پاها هم بفمن می شه یه تکونهایی خورد... فهمیدن محکوم به بد بودن نیستن و خدا همیشه در انتظار رفیق تازه است.

یه گوشه از حرفهاتو بخون:

چرا خانواده معظم شهدا را افرادی التقاطی معرفی کرده و در یک دست آنان تسبیح و در یک دست آنان ابزار موسیقی قرار می دهیم ؟

 

چرا عینک بد بینی و نگاه منفی خود را آنقدر تسری می دهیم که جلوه های ملکوتی و منحصر به فرد دفاع مقدس را تحت الشعاع ذهنیت خود قرار داده و در حق جبهه و جبهه ای ها جفا می کنیم ؟

 

چرا خدای ناکرده حاضر می شویم  اعتقادات ، ارزشها و ارمان ها ی خود را به خاطر" گیشه " و" خنده چوب حراج بزنیم ؟

یادت نره تسبیح و آلت حلال موسیقی متضاد و انکار کننده هم نیستن...همونطور که تسبیح و اینترنت خنثی کننده هم نیستن.... تعجب کردم از این حرفت . چون شما خیلی با کلاس تر از این حرفهایی عزیزم

یادت نرفته که خنده و جک های درون سنگری یکی از نقطه های قوت دفاع مقدس و جاذبه های اون بود..

ما نباید شهدا و ایثارگران رو برای نسل امروز دست نیافتنی جلوه بدیم... فقط باید بگیم اونها از ما جلو افتادن و رسیدن و ما عقب موندیم و معلوم نیست بالاخره می رسیم یا نه؟ فقط همین ..اونها از جنس ما از خاک ما از شهر ما و از قماش ما بودن....اونها هزار جور آدم بودن که عشق یه جورشون کرد..

گفتی :

راستی جابگاه زین الدین ها ، باکری ها ، حاج همت ها و سایر سرداران دفاع مقدس در کجای این فیلم است ؟

 

آیا جای عشق به خدا ، امام ، دلهای کربلایی ، امام حسین ، ابوالفضل ، حضرت زهرا ، پیشانی بندها ، نماز جماعت های باحال ، نماز شب ها و راز و نیازها ی سحرگاهی ، دعاها و زیارت عاشوراها که انسان را از فرش به عرش می برد در فیلم خالی نیست ؟

منهم بعنوان یک نقد موثر حرفت رو شدیدا قبول دارم..راست می گی ..اثر پذیری این لات و لوتها از جبهه خوب به چشم نمی اومد...جاذبه های حبهه رو خوب نمی شد لمس کرد. من هم نفهمیدم بنا بود کجا یه جرقه کلی و یه شوک تموم کننده معنوی به اینها وارد بشه تا لا اقل بعشی هاشون یه رکعت نماز بخونن ...قبول دارم حرفتو...اینجا کم کاری شده ..اونهم اساسی..

حرف آخر:

خدا سوز دل ات رو ازت نگیره .... می سوزی که برای شهدا و رزمند ها کم کاری شده ..راست هم می گی ...اما کوتاه کنم ... من فرق ام در این بحث با تو اینه ..می گم : خدا رو شکر بالاخره بعد از مدتها برای شهدا یه نفر یه ذره کار کرد...خدا عوض اش بده ....تا بتونه با سوز و گداز و قدرت جذب بیشتری کار کنه...اللهم قو علی خدمتک جوارحی

مخلص دربست شما

برادر کوچکت مهدی صفی یاری

 



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 86/2/24::: ساعت 3:9 صبح نظرات دیگران: نظر

سلام

فکر کنم از شب عرفه نتونستم بیام تو وبلاگم

اما بالاخره تصمیم گرفتم یه کاری بکنم . بخاطر دلم تو این شبها ...

پیشاپیش شب فرخنده عید غدیر رو تبریک می گم. ان شاء ا... زیر سایه پر برکت امیر المومنین سربلند و عاقبت بخیر بشیم . شب عید غدیر بی شک بزرگترین اعیاد امت اسلامه و در روایات ، از اون به عنوان اشرف و افضل الاعیاد نام برده شده که خودش نشون دهنده عظمت این عید سعید و بزرگه. بابا من چی دارم می گم شما خودتون اوستا بابائید .

علی شناسی من فی المثل بدان ماند                 که قطره ای بشناسد محیط دریا را

یه هدیه دارم براتون :

می دونید که حدیث قدسی چی چیه؟

درسته . حدیث قدسی به هر سخنی که از سوی ذات اقدس الهی اومده ولی در قرآن کریم نیست گفته می شه .

حالا هر کی می خواد درست حسابی کیف کنه و سر حال بیاد و از نوکری درگاه با عظمت امیر المونین (ع) به خودش بباله ، این حدیث قدسی رو بخونه و حفظ کنه که ان شاء ا... شب اول قبر بکارمون می آد .

قال الله عزوجل : لو اجتمع الناس علی ولایه امیر المومنین (ع) ، لما خلقت النار

خداوند عزوجل فرمودند : اگر همه مردم زیر پرچم ولایت علی (ع) جمع می شدند (منِ خدا) هیچگاه آتش را نمی آفریدم .

کیف کردید از محبت خدا به علی و محبای علی (ع).

حالا چی می خوای بگی ....

علی امام من است و منم غلام علی                هزار جان گرامی فدای نام علی

عید غدیر روز تکمیل شدن رحمت خداست ..روزی که خدا به وعده اش عمل کرد .. روز دادن مزد به پیغمبر آخرش که با همه پیغمبراش فرق داشت .. پیغمبری که ویِِژه بود و هدیه اش هم باید ویژه می بود.. پیغمبری که عالم و آدم اسیر عشق اش بودن واعظم بود.. پیغمبر عشق و رحمت ... ( رحمه للعالمین )  ...

خدا اون روز هدیه ای بزرگ به پیغمبر بزرگش داد .... هدیه ای به بزرگی علی (ع) و ولایت او و فرزندان علی و فاطمه (س) . اون روز روزی بود که معنی کوثر برای عالمیان مشخص شد ...انا اعطیناک الکوثر ( ای رسول ..ما به تو خیر فراوان عطا کردیم ) . خیر فراوان ثمرات تزویج روح و عصاره رسالت ( فاطمه ) و پرچمدار ولایت (علی) بود .. اون روز روز تحقق ان شانئک هو الابتر بود ..

دست علی در دستهای کسی بود که خدا دست دیگه ای رو لایق گره خوردن در اون دست نمی دید.

ای ز کل خاکیان  برتر علی                               دست تو در دست پیغمبر علی

چون ز مِی خوردن سبو خواهد علی                نام تو بردن وضو خواهد علی

تمام خاطرات علی در اون لحظه مقابل چشمهای پیغمبر اعظم (ص) بود ...: ایمان علی در نوجوانی .. اظهار مسلمانی در میهمانی اول پیغمبر .. در بستر رسالت خفتن علی برای حفظ جان نبی خدا ...خیبر شکنی علی ... سرفرازی احد علی ... عمر بن عبدود کشی علی ... همراهی علی در تمام لحظات تنهایی رسول ... لحظات عشق ها ، لبخند ها ، گریه ها ، عبادت ها و ....

خدا خواست که پیغمبر تا جهان هست تنها نباشد و نام علی و فاطمه و فرزندان این دو خورشید تابنده ، تا روزگار روزگار است با نام پیغمبر آخرینش عجین باشد و آنهمه آیه های قرآن عظیمش بی سرانجام نماند که زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نمی گردد.

علی ولی الله شد تا دین رسول الله پاینده بمونه و نسل رسول عشق ، عاشقانه های عبادت و ترنم خدایی بودن رو در دل آدمیان قرن های دور و دراز بکارند .

وای اگر غدیر خم نبود...  چه می ماند از قرآن و رسول و بتول

وای اگر غدیر خم نبود ...پس چه بود در عالم

فراموش می شد که : انا اعطیناک الکوثر....

و اسلام در لابلای سنگفرشهای جهالت و غفلت آدمیان بی مقدار پایمال می شد.

الحمد لله الذی جعلنی من المتمسکین بولایه امیر المونین (ع)



مهدی صفی یاری ::: یکشنبه 85/10/17::: ساعت 1:34 صبح نظرات دیگران: نظر

  در این زمانه که یک از هزار عاقل نیست

  کسی برای شعر و غزل احترام قائل نیست

   چگونه شعر بخوانم برایتان مردم

   در این تراکم غربت که جای یک دل نیست

   آهای اهل قبیله کجاست غیرتتان

   کسی برای زخم شما احترام قائل نیست

   کمی تکان بخورید آی مردمان بزرگ

   میان اینهمه غربت سکوت مشکل نیست؟

 

 خواستم چند جمله بنویسم برای این دو بیت زیر

 اما ترجیح می دم هیچی نگم. شما چی می تونید

حرفی بزنید ؟

             

  تقدیم به جانبازان شیمیائی

گهی شکسته ای گهی پر از امید می شوی

گهی کبود زخمی و گهی سپید می شوی

سرفه پی در پی تو امان صبر را برید

غصه نخور بالاخره تو هم شهید می شوی

 ( برای سلامتی همه جانبازها صلوات )....

و این تنها کاری که خیلی از ما ها برای اونها کردیم... مهدی صفی یاری   

                          



مهدی صفی یاری ::: یکشنبه 85/10/3::: ساعت 12:6 صبح نظرات دیگران: نظر

نمی دونم چرا امشب یاد مسجد جمکران افتادم .یاد اون چاهی که میرن و برای آقا نامه می اندازن .چند بیت شعر گفتم که خیلی با کلاس نیست اما روزی امشب ام بوده.  تقدیم به آقای غریبمون می کنم :شما هم مثل من خودتون رودر شبی تاریک ، تنهای تنها کنار همون چاه مسجد ببینید و بعد بخونید:

مثل همیشه منتظرم آه می کشم             

                                            چون انتظار یوسف از این چاه می کشم

در عالم خیال ، مسیر عبور را                       

                                                  در امتداد سبز همین راه می کشم

نادیده عاشقت شده ام مثل کودکان       

                                               عکس تو را شبیه به یک ماه می کشم

آقا بیا که روزگار غریبی است نازنین    

                                             آقا بیا زغصه تو را آه می کشم

جای گلایه نیست که دوری گزیده ای  

                                              هر چه کشیدم از دل گمراه می کشم

                                              ******

      در دام تو چون صیدم و در چنگ توأم             

                    مجنون نگاه و مست آهنگ توأم

      بگذار که ساده تر بگویم آقا                        

               امروز غروب عجیب دلتنگ توأم  

                                            



مهدی صفی یاری ::: یکشنبه 85/9/26::: ساعت 1:19 صبح نظرات دیگران: نظر

 **از نصایح لقمان حکیم به فرزندش **

فرزندم از 4000 حدیث ، 400 نکته و از 400 نکته 8 نکته آموختم :

* * دو چیز را هرگز فراموش نکن :    1- خدا      2- مرگ

**دو چیز را زود فراموش کن 1- بدی دیگران نسبت به خودت      2- خوبی خودت نسبت به دیگران

****چهار چیز را بیش از پیش نگه دار 1- شکمت را در سفره مردم     2- زبانت را در جمع  3- چشم ات را در خانه دوستان                   4- دلت را در سر نماز



مهدی صفی یاری ::: شنبه 85/9/25::: ساعت 6:34 عصر نظرات دیگران: نظر

مذهبی های دم دمی مزاج:

شاید خیلی از اینجور آدمها دور و برمون باشن و ما هم روشون دقیق نمی شیم. ظاهر مذهبی اما باطن ...(وای) و یا برعکس ظاهر یه جورهایی غیر مذهبی ولی باطن ماه .بالاخره تکلیف چیه ما باید چیکار کنیم از دست اینجور آدمهایی که هیچوقت نمی شه روشون حساب کرد.تا می ری طرفشون یه چشمه هایی از خوبی و بدی ازشون می جوشه ولی حیف که معلوم نیست می شه روشون حساب باز کرد یا نه؟

راستش من خودم بیشتر با آدمهای مثل کف دست صاف راحت ترم .یا اینوری یا اونوری.بالاخره تصمیم گرفتن چکاره باشن.برای عاقبت شون فکر کردن .تو رفیقی با مثل خودشون می پرن.اما امان از اون دسته از آدمهایی که شناختنشون مثل شناخت اعماق اقیانوس ها سخت و مشکل . یه مدت مذهبی .یه مدت لامذهب .یه مدت یقه آخوندیه .یه مدت رپ .وای از این دسته .راستی شما از کدوم دسته اید .تکلیفتون با خودتون روشنه یانه ؟

من بعضی ها رو می شناسم که از دین و مذهب هر کجا که به راحتی و کیف و حالشون لطمه نمی زنه رو انجام می دن ولی جایی که فرصت خوشگذرونی و کیف و حال ( می گن دین و مذهب سیخی چند؟)

نماز رو یه جوری می خونن چون آدم رو که نمی کشه . روزه رو هم می گیرن چون  خدا گفته بگیرید ( تازه برای سلامتی شون هم خوبه ) . گاها محاسن هم می ذارن ( چون بهشون میآد و خوشتیپشون می کنه) و هیئت برو هم هستن چون صفا داره ..( یه گریه و سینه زنی و ....- خوب این هم یه جورهایی با صفااست- ) و خیلی چیزهای دیگه ای که ضرری برای منافعشون نداره .

اما وای از اون لحظه ای که دین و مذهب چیزی ازشون بخواد که به منافع یا عقاید شخصی یا لذت های اونها لطمه بزنه ..اون لحظه است که دین و مذهب و می بوسن و تو طاقچه می ذارن .

اسلام گفته زنها نباید یه جوری حرف بزنن که مردهای نامحرم تحریک بشن و احتمالا فکر گناه به سرشون بزنه ( اشاره به روایتی ازپیامبر اعظم (ص) که فرموده اند : زنان وقتی کسی درب منزلشان را می زند (نامحرمی) باید آنقدر با وقار جواب بدهند ( صدا تحریک کننده نباشد) که مبادا فرد پشت در از این صدا تحریک شود.

خوب این مورد از اون حرفهایی که منافع و عقاید بعضی از خانومها حتی خانومهای ظاهرا مذهبی رو هم به خطر می اندازه. باید چکار کنیم با اینجور آدمهایی که نتیجه گیری خودشون رو بر نتیجه گیری دین و پیغمبر (ص) ترجیج می دن .

راستی یه وقت فکر نکنید من خیلی متحجرم یا ضد زن ام .نه من خیلی هم آزاد فکرم فقط از کلاهبرداری دینی بدم می آد.زن یک موجود زنده با اختیاره .عین یک مرد.نه بیشتر و نه کمتر ( تازه شاید هم مقام اش بالاتر از مرده = از دامن زن مرد به معراج می رود = الجنه تحت اقدام الامهات ( پیامبر اعظم (ص) : بهشت زیر پای مادران است )و ....اما باید زن اون ابهت   وقار   سرچشمه گی و مظهر عشق و محبت بودن رو حفظ کنه . زن باید ( مرد هم باید) با رعایت تمام شئونی که اسلام برای آزاد بودن و سالم ماندن او و جامعه او تدوین کرده مثل دریایی از رحمت خدایی در تمامی شئونات جامعه حضور فعال داشته باشه .زن نباید عروسک دست خیمه شب بازان نامحرم باشه و اسباب بازی شهوت مردان بی قید جامعه باشه و یا زمینه انحراف جوانان چشم و گوش بسته  رو فراهم کنه .( البته مرد هم کاملا همینطور)

لباس و پوشش ظاهری زن ومرد به همراه لباس و پوشش باطنی اونها یکی از عوامل مهم سلامت یا عدم سلامت معنوی و اجتماعی یک اجتماع بشریه.

راستی کدوم یک از شماها می تونید ادعا کنید که پوشش بد طرف مقابل هیچ اثری در روحیه و احساسات شما نمی ذاره

 

             .شوخی نکنید ..می ذاره..خیلی هم اثر می ذاره و اثرش هم کوتاه مدت نیست .پس پوشش و طرز لباس پوشیدن افراد جامعه خیلی مهمه ..بعضی ها این رو درک نمی کنن..آقا ما نماز می خونیم ..روزه می گیریم ...فلان و فلان اما دیگه می خوایم اینجوری لباس بپوشیم چه ایرادی داره ....امان از بی منطقی ...بابا کی گفته لباس بد بپوشی .کی گفته امل باشی . نه بابا خوشگل باش .خوشتیپ باش .رنگی باش ( نه سیاه و سفید) اما از حدود خارج نشو . یه جوری باش که همه بگن خوشپوشه .تمیزه .با کلاسه اما نگن لخته .نگن آستین اش تا رو شونه بازه .نگن پسره زیر ابرو گرفته . نگن پسره مثل دخترها حرف می زنه .نگن عطر زنونه می زنه و ....و برای دخترا نگن چه آرایش زننده ای ..چه شلوار کوتاهی ( که پاهاش رو یه متر انداخته بیرون = که زمینه ساز چشم چرانی پسرهای فلان . بهمان شده باشی - یا موهاش رو هفتاد رنگ کرده افتاده بجون خیابونها ...اوه اوه مانتوش چه چسبونه چه نازکه ( همه بدنش معلومه) -راستی همین پسرهای قرطی هم با دخترهای قرطی ازدواج نمی کنن.آخه غیرتی انددیگه؟أ

اینها همه باعث رواج کالای گناه .وقتی هم گناه می کنیم اولین قربونی خودماییم بعد جامعه ...آینده ما می شه آیینه گذشته ما - اگه اینجور پسری بودیم خدا اونجور دختری رو برامون تو تقدیر می نویسه و برعکس اگه دختری بودیم با این شرائط مردی قسمتمون می شه عیاش و چشم چرون که تا زنده ایم یک لحظه از دست همدیگه آسایش نخواهیم داشت . یک زندگی بدون حاشیه امنیت معنوی و اجتماعی .یک زندگی تلخ همراه با شک و دودلی .... نماز و روزه و ....همه اومدن که ما اینجوری نشیم ...چه فایده اونها باشن و ما فقط از نماز و روزه خم و راست شدن و تشنگی و گشنگی بهمون برسه.( اشاره به حدیث )

آهای بعضی از مذهبی ها از عروسی ها تون چه خبر ؟

این قسمت بمونه برای بعد دیگه خسته شدم

 



مهدی صفی یاری ::: پنج شنبه 85/9/23::: ساعت 5:9 عصر نظرات دیگران: نظر

این هولوکاست چی چی بوده؟

هولوکاست از یک واژه ی یونانی Holos به معنای تمام و Kalein به معنای سوزاندن است . در کتاب فرهنگ یهود نیز هولوکاست به معنای ( سوزاندن با آتش که به طور کامل از میان برود ) تعریف شده است . با توجه به تعریف فوق می توان گفت که (هولوکاست ، در لغت به معنی قربانی ، قربانی بزرگ ، با آتش سوزاندن و به معبود رسیدن می باشد ) . در کتاب دائره المعارف یهود ( جودائیکا ) واژه ی هولوکاست را چنین تعریف نموده است : از سال 1914 تا پایان سال 1945 نازی ها بیش از شش میلیون مرد و زن و کودک یهودی را در اتاق های گاز کشته و سپس اجسادشان را در کوره های آدم سوزی سوزانده اند ، یعنی بیش از دوسوم جمعیت یهودیان اروپا را قتل عام نموده اند . خلاصه اینکه هولوکاست از جمله واژه هایی بود که در فرهنگ و قاموس سیاسی جهان به ویژه غرب ماندگار شد بدون اینکه هیچ مورخ و مرکز علمی ، تاریخی و یا مطالعاتی و تحقیقاتی در مورد صحت و سقم آن تحقیق کرده و یا آن را به چالش بکشاند . این وضعیت حدود سی سال ادامه داشت تا اینکه دربارة آن صدها کتاب به رشته ی تحریر درآمد و صدها فیلم و سریان ساخته شده و به زبانهای مختلف ترجمه و در ممالک مختلف دنیا به ویژه جهان غرب به نمایش درآمد و به عنوان یک رویداد تاریخی و واقیعت غیر قابل انکار به افکار عمومی القاء شد و امروزه در محافل دانشگاهی و دیگر مراکز آموزشی در جهان به صورت یک رخداد تاریخی مورد آموزش قرار گرفته است .

هولوکاست ؛ حقیقت یا افسانه

پروفسور ( روبرفورسیون ) متخصص و کارشناس عالی رتبه فرانسوی ( در قسمت ارزیابی و شناخت اسناد و مدارک تاریخی ) پس از ده ها سال مطالعه و تحقیق بر روی اسناد جنگ جهانی دوم در مراکز و مؤسسه های بزرگ مطالعاتی و پژوهشی ، به این واقعیت دست یافت که مسأله ی اتاقهای گاز و قتل عام یهودیها (هولوکاست ) دروغ و افسانه ای است که از سوی بعضی مجامع و سازمان های یهودی و کانون های صهیونیستی ، با اغراض کاملاً سیاسی و اقتصادی ساخته و پرداخته شده است . وی درباره ی فقدان هر گونه شاهد و سند در اثبات وجود اتاقهای گاز نوشته است : در مورد اتاقهای گاز مجاور کوره ها نه دستور ساخت ، نه مطالعه ، نه سفارش ، نه صورت هزینه و حتی یک عکس وجود ندارد . من از چندین اردوگاه که در آن اتاق های گاز بازسازی شده و بقایایی از کوره های آدم سوزی وجود دارند چندین مرتبه بازدید کردم و مکان هایی را که به عنوان مدرک معرفی می شدند بررسی کردم آرشیوها و دست نویس ها و شهادت های کتبی و هزاران سند دیگر را مطالعه کردم ، برای یافتن پاسخ ، بی وقفه از متخصصان و تاریخ دانان پرسش کرده ام ، سالها اما بیهوده ، به دنبال یک بازمانده از تبعیدیان جنگ جهانی دوم بودم که با چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد و یا حتی به یک مدرک راضی بودم اما همین یک مدرک را هم نیافتم . در مقابل آنچه یافتم تعداد بی شماری مدارک یافتم که مایه ی شرمساری افرادی است که هولوکاست را حقیقت تاریخی پذیرفته اند . خاطرات دکتر یوهان پل کرمر پزشک اردوگاه آشویتس که از تاریخ 29 اوت تا 18 نوامبر 1942 به این اردوگاه اعزام شده بود نیز حاکی از این واقیعت است که اصلاً اتاقهای گازی برای کشتار یهودیان وجود نداشته بلکه آنچه که باعث کشتار شده بیماری تیفوس بوده نه آلمانی ها . گروههای پزشکی در اردوگاه ها برای مسدود ساختن و جلوگیری از گسترش بیماری تیفوس ، تنها راه چاره را در سوزاندن اجساد آن عده از اسرایی دیدند که بر اثر ابتلا به بیماری تیفوس جان خود را از دست داده بودند و نیز سوزاندن البسه و اشیاء متعلق به آنها ، تنها راه و متد علمی تجویز شده و مؤثر آن زمان بود که می توانست از سرایت بیشتر بیماری تیفوس جلوگیری کند . بنابراین سوزاندن اجساد به خاطر جلوگیری از سرایت بیماری مهلک تیفوس بوده که عملی انسانی است نه کشتار دسته جمعی یهودیان .

 



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 85/9/21::: ساعت 12:39 صبح نظرات دیگران: نظر

سلام مردم عزیز قم

روز 24 آذر ماه روز انتخاب بزرگی

یه خبر داغ :

حجت الاسلام و المسلمین مسعود صفی یاری  نامزدائتلاف بزرگ پیروان امام و رهبری شورای اسلامی شهر قم شد 

آدرس وبلاگ زیر رو یه سر بزنید : داداش گلی دارم که می خواد خادم شما در شورای اسلامی قم بشه.می شناسمش .این کاره است. کاربلده .یه طلبه مومن ، به روز، کارکرده ، فرهنگی و...... شاید خیلی از جوون های قم هم دیدیه باشنش . یاعلی...برای یه انتخاب درست یه یا علی بگید و روز 24 آذرماه برید پای صندوق های رای:

اسم اخوی بزرگ من رو هم اگه بعد از پرس و جو انتخاب کردید فراموش نکنید تا بتونه برای این انقلاب و نظام مقدس یه باره دیگه رو به دوشش بکشه .

حجت الاسلام و المسلمین مسعود صفی‏یاری

آدرس وبلاگش :safir47.parsiblog.com

و این هم عکس خوشتیپش:

 



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 85/9/20::: ساعت 12:3 صبح نظرات دیگران: نظر

    

 این شعر رو شام میلاد آقای همه مون علی بن موسی الرضا (ع) در سال 85در سنندج سرودم .

          ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم                     مهمان تو و سفره احسان تو بودم

           یک عمر گذشت و سر و سامان نگرفتم           ای کاش فقط بی سرو سامان تو بودم

           تا چشم گشودم به دلم مهر تو افتاد                     زآن روز چو آهوی بیابان تو بودم

           طوفان عجیبی است غم عاشقی تو                    چون موج اسیر تو و طوفان تو بودم

           ای گنبد تو عشق ، من خسته دل ای کاش           چون کفتر پربسته ایوان تو بودم

           یک پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست                       ای کاش که زوُار خراسان تو بودم

مهدی صفی یاری، شنبه 11آذرماه 1385        



مهدی صفی یاری ::: جمعه 85/9/17::: ساعت 1:26 صبح نظرات دیگران: نظر
<   <<   31   32   33   34   35      >